جمعه، اردیبهشت ۰۷، ۱۴۰۳

"ایران" دارد به لحظه ی تسویه حساب روانتاریخی موعود خودش با "شرق و غرب و اسلام "نزدیک می شود!


"خانه ای برای گفتگوئی آزاد"

  براساس

  "عقل،منطق و انصاف".

  دفاع از تماميت ارضی ايران  وآزادی اندیشه و بیان بدون هيچ حصر و استثنای

مبتنی بر"عقل، منطق و انصاف"،  خط سرخ ايرانويج است.

استفاده از نام،محتواو يا قالب اين آدرس  بدون قيد مرجع، پيگرد قانونی خواهد داشت!

..............................................

"ازشکوه های یک معنویت  با شکوه به تاراج رفته!"  

  هم میهنان محترم!

  شرق محوران و اسلام محوران و غرب محوران!

 شمارش معکوس آغاز شده است!

 "ایران" دارد به لحظه ی تسویه حساب  روانتاریخی موعود خودش با "شرق و غرب و اسلام "نزدیک می شود!

هشدارکه اگرنظری در باره ی چرائی وچگونگی این تسویه حساب روانتاریخی دارید،

با ایران،جزبه زبان"عقل ومنطق وانصاف" سخن نگوئید!

خوشبختی وبدبختی"این جهانی"شما،بستگی به فهم درست جملات بالا، وفهم درست جملات بالا، بستگی به خواندن ودیدن عمق دلنوشته های آمده درآدرسهای اینترنتی زیردارد! 

https://cyrushashemseif.blogspot.com                                                             

    سیروس"قاسم"سیف

Cyrus G Seif     


 

پنجشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۴۰۳

رمان"آوارگان خوابگرد" را درگوگل جستجوکنید

"عقل،منطق و انصاف".

دفاع از تماميت ارضی ايران  وآزادی اندیشه و بیان بدون هيچ حصر و استثنای

مبتنی بر"عقل، منطق و انصاف"،  خط سرخ ايرانويج است.

استفاده از نام،محتواو يا قالب اين آدرس  بدون قيد مرجع، پيگرد قانونی خواهد داشت!

..............................................

"ازشکوه های یک معنویت  با شکوه به تاراج رفته!"                                                             

"رئیس سازمان ملل" در پایان سخنرانی اش، در حالی که مثل ابربهار اشک

می ریخت،  گفت:

دولتشرکت جهانی جولاشگاه، عناصر حاضر و غایب و دهکده های ناپدید شده، خود ما هستیم! ما سازمان علل نامتحد! "من، تو، او، ما، شما ،ایشان"

ما "آوارگان خوابگرد" پراکنده در سرتاسرجهان!

رمان"آوارگان خوابگردرا  درگوگل جستجوکنید!

خوشبختی وبدبختی"این جهانی"شما،بستگی به فهم درست جملات بالا، وفهم درست جملات بالا، بستگی به خواندن ودیدن عمق دلنوشته های آمده درآدرسهای اینترنتی زیردارد! 

https://cyrushashemseif.blogspot.com                                                                      سیروس"قاسم"سیف

                        Cyrus G Seif                                    

 

 

"کلام چهاردهم از حکایت قفس"."کلام چهاردهم از حکایت قفس"

 

"کلام چهاردهم از حکایت قفس"

 

....... ( خب! حالا، بقيه اش را برام بخون!)

بقيه ی اش را برايش می خوانم: " ...... روشنفکردر آخرين دقايق حساس برخوردهای سياسی ميان روحانيت و حکومت، اغلب طرف حکومت را گرفته است....... چرا که تنها حکومت ها قادر بوده اند که به اتکاء پول نفت، بهترين مزدها را به او و به آرائش بدهند و در مقابل آراء تعديل شده ی او، رفاه زندگيش را تامين کنند و.....".

( خب! تا همين جاش کافيه! ميدونی که اين فرمايشات مال کيه؟!).

( خير. نمی دانم).

( جلال آل احمد. " درخدمت و خيانت روشنفکران").

( نمی شناسمش. اما، اسمش را شنيده ام)

(بارک الله! پس میدونی چيکارس؟!).

( فکر می کنم هنرمندی، ورزشکاری، چیزی باید باشه. درسته؟)

(آره،  اروا عمه ات! فوتباليسته! کاپيتان تيمه و رو خط حمله هم، توپ و تشر میزنه.  خر، خودتی! وردار! وردار و اون کاغذ زيرشو هم که مربوط به فرمایشات ایشون میشه، بخون تا  فرمايشات ديگه ی اين پهلوون رو هم شنفته باشی و دونسته باشی که چند مرده حلاجه!).

کاغذ زير آن را هم بر ميدارم و ادامه ی فرمایشات آل احمد را برای پهلوان میخوانم : ".... ابراهيم گلستان، يک روز در آمد که برو فلان چک را از صندوق کنسرسيم بگير. ايامی بود که او – ابراهيم گلستان - دکانش را تازه بازکرده بود، اما در حقيقت هنوز سفارش پذير کنسرسيوم بود. معلوم بود که دارند پيش قسط می دهند......".

(باز يه لحظه  صبر کن! اون شعرو آوازی که هی ميگه، نفت توشه! نفت توشه! نفت توشه! خاطرت هس؟!).

( خير پهلوان!).

( بی خيالش! ولی، اينو حتما باس يادت بمونه! کنسرسيوم! کنفدراسيون! نفت! کنسرسيوم! نفت ! کنفدراسيون! نفت! نفت! نفت! نفت توشه! نفت توشه! حاليت شد که چی می خوام بگم؟! نفت!).

( خير پهلوان!).

( بازهم بی خيالش! بقيه شو بخون برام!).

بقيه اش را می خوانم برايش:" ......معلوم بود که دارند پيش قسط می دهند. و معنی نداشت پيش قسطی گرفتن برای کاری که قراردادی برايش نوشته نبود. ناچار نرفتم......".

( صبر کن! ياد بگير! می بينی که پهلوون جلالتون،  به خاطر اونجائی که می گفت، حکومتا،  برای تعديل کردن آراء روشنفکر، بهترين قيمت ها رو بهش ميدن، اينجا، حسابی حواسش جمعه و به خاطر همين هم، وقتی می بينه که کنسرسيوم، داره  سبيلشو نفتی می کنه تا بعدن ازش بخواد که آرائشو تعديل کنه، تصميم می گيره که به هيچوجه من الوجوه،  چک کنسرسيومو نگيره! می بينی؟! برای همين بود که پهلوون جلالتون، می تونست توی کافه فيروز، بره رو منبر و اون اشنو گازويليشو دود بکنه و جوونائی مثل من و تورو،  به شوق بياره و تيرمون کنه و بشورونتمون  و بفرستدمون توی کوه و جنگل و تير و تفننگ و...........نفت توشه! نفت توشه!....نفت توشه!...... ).

( ولی مثل اينکه، بعدن، می گيرد!).

( کی می گيره؟!).

( همين پهلوان جلال!).

( چی می گيره، همين پهلوون جلالتون؟!).

( چک را پهلوان!).

( از کی می گيره، آن چکو، پهلوون جلالتون؟!).

( از کنسرسيوم می گيرد. البته، بعدن!).

(تو از کجا ميدونی که بعدن می گيره؟!).

( از محتوای همين چيزهائی که نوشته است! همين چيزهائی که دارم از روی اين کاغذ، برايتان می خوانم!).

( مگه من وقتی بهت ميگم،  بسه!  تو، بازهم، اون چيزی که اونجا نوشته شده رو، سر خود، و برای خودت می خونی؟!).

( تقريبا. يعنی.... تا..... شما.....).

(غلط ميکنی که می خونی! گه می خوری که می خونی! داری به من کلک می زنی؟!).

( نه به جان پهلوان!).

( به جان خودت و هفت پشت قسم بخور! مرتيکه اکبيری! سويچ هواتو می بندم ها!).

( ببخشيد پهلوان! منظور بدی نداشتم!).

( گه ميخوری که منظور بدی داشته باشی! نذار اخلاقم گه موشی بشه ها!).

( ببخشيد پهلوان!).

( نور و هوات که رو به راه شد. برنامه ی آب و علفت هم، داره درست ميشه.  ديگه از من، چی می خوای؟!).

( هيچ !.... هيچ!.... حق با شما است پهلوان. باز... تند.... اگر... ناراحت ....نمی شويد.... بايد به عرضتان برسانم که  باز!..... داريد!...... با سرعت!...... .ويراژ! .......زيگزاگ! ....).

(هنوز دويست تا نشده! حد اکثر سرعت اين ابوطياره، پونصدتاست. يواش برم، موتور داغون شده. نترس پهلوون! تو بزرگراهيم ).

( بلی. پهلوان! توی بزرگ راه هستيم، اما بزرگ راهی تو ايران!).

( مگه، بزرگ راه ايران چشه؟!).

( هيچ پهلوان! هيچ ! هيچ! بقيه ی نامه را بخوانم برايتان؟).

( آخه،  آدمو عصبانی می کنی! وقتی که آدم عصبانی ميشه، هی فشارشو مياره رو تخته گاز! فشار! فشار! فشار! بهت گفتم که يه خورده دندون سر جيگر بذار تا من حرفمو بزنم، اونوقت نوبت تو هم ميشه! از قديم و نديم گفتن که، هر سخن جائی و هر نکته مقامی دارد. عين همون دفعه که بهت گفتم، انگشت اشاره تو بذار روی اون دکمه سبزه، ولی گوش نکردی و سر خود، انگشت شستتو گذاشتی و فيوز دستگاهو پروندی و نزديک بود که خودتو به کشتن بدی! وقتی بهت ميگم تا اينجا بخون و نه تا اونجا! حتما، يه منفعتی توشه که ميگم!  و گرنه، خب، همون اول می گفتم که تا آخرش برو ديگه! ولی، نه. عادت آدمائی مثل تو، اين شده که فورا، بپری وسط و مچ بگيری که پهلوون، چک کنسرسيومو گرفته! آره. گرفته. ولی، چه جور گرفتنش مهمه! اين، همون چيزيه که اگه بفهمی، اونوقت می فهمی که کيا بودن و چه جوريا بودن که از چپ و راستشون، توی جنبش روشنفکريت، ريدن و توهم، داری، باز، پاتو، جا پای همون جاکشا ميگذاری! بخون! بقيه اون کاغذ خارجنده رو!  بخون! بخون! بخون! بخون! بخون!).

 و باز، بقيه ی آن کاغذ خواهرجنده را،  برايش می خوانم :"......    دو سه بار ديگر تلفن کرد که باز طفره رفتم. تا آخر در آمد که چکی است و نوشته شده و نميشود برش گرداند و از اين حرفها. و تو نگيری سوخت می شود. اين استدلال کودکانه عاقبت از سوراخ احتياج وارد اين گوش شد و رفتم. و چک را گرفتم. سه هزار تومان بود. خرده ای کمتر. بابت ماليات و از اين حرفها. و پول، پول کلانی بود. بزرگترين حق التحريری که تا آن وقت گرفته بودم. که عجب غلطی بود! و به چه زخمی بزنيش؟ با هاش خانه مان را رنگ کرديم. سر تا پا. بله روشنفکرها را همين جوری ها می خرند.....".

( يه لحظه صبر کن ببينم! اونجا، نوشته که پهلوون جلال، کجا، اين چيزارو، فرمايش کرده؟).

( بلی. اينجا نوشته است " يک چاه و دوچاله. صفحه ی 28 و 29" ).

( ای ديوس! ای جا گش! ای حروم زاده!).

( ببخشيد پهلوان!معذرت می خوام!).

( هی چرا زرت و زرت، معذرت خواهی می کنی؟! منظورم به تو نيست که! منظورم به اون کاکا رستم حروم زاده  و نوچه هاشه  که هی ميرن، سرگذر مينشينن و ميگن که چرا پهلوون جلال دودوزه بازی کرده وو  رفته وو اون چکو، از کنسرسيوم گرفته؟! حروم زاده ها! کنار گود واستادين و ميگين که لنگش کن!  آخه مگه به همين سادگی ها بوده که لنگش کنه؟! آخه مگه به همين سادگی هاس که نگيره؟! يارو، دو سه بار، تلفن کرده! نه يکبار! نه دوبار! بلکه دو سه بار! مگه نه؟! دو سه بار؟! با اين وجود، پهلوون جلال، بهش گفته که نه! نه! نه! آخه يه پهلوون که نباس، همه اش به فکر خودش باشه! آخه،  چک، نوشته شده بوده! اونم به قول پهلوون، يه رقم کلون! اونوقت، اون حروم زاده هائی مثل شما،  ازش انتظار دارين که چکه رو نباس قبول می کرده و بايد ميذاشته که چکه سوزبره!  عجب، حروم زاده هائی هستين شما ها! آخه، کدوم جاکشی، دلش مياد که بذاره يه مبلغ کلون بی زبون، همينجوری، جلو چشاش،  بسوزه و خاکستر بشه؟! نه پهلوون جلال. نه! نگو که غلط بوده! نگو که غلط کردی! نگو که اشتباه کردی! نگو که گه خوردی! چرا ميگی؟! غلط،  اونائی ميکنن که نمی فهمن چقدر پهلوون جلال ما، به گرفتن اون پول کلون احتياج داشته! احتياج چيه؟! بگو زخم داشته! زخم! زخم! زخم!  آهای مردم! آهای آدما! ايهالناس!  سرتا پای خونه ی پهلوون جلال ما، زخم داشته؛ زخم بی رنگی! و برای همين هم،  پس از روزها و شايد هم، هفته ها و ماه ها، جنگيدن با نفس عماره ی خودش، بالاخره تسليم شده که بر من وشما، منت بذاره و ناچارن، اون پول کلونو، از کنسرسيوم بگيره  و بزنه به زخم بی رنگی خونه، تا بعدن پس از رنگ کردن اون، بتونه به من و شما و اون کاکا رستم ديوس و اين تاريخ جاکش عنی، عملن، نشون بده که بعله:، " روشنفکرها را همينجوری ها، می خرند!" و...).

داستان ادامه دارد.........

چهارشنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۴۰۳

"رئیس سازمان ملل"، در پایان سخنرانی اش، در حالی که مثل ابربهار اشک می ریخت، گفت: دولتشرکت جهانی جولاشگاه، عناصر حاضر و غایب و دهکده های ناپدید شده، خود ما هستیم! ما سازمان علل نامتحد! "من، تو، او، ما، شما ،ایشان". ما آوارگان خوابگرد ، در سرتاسرجهان!


  "خانه ای برای گفتگوئی آزاد"

  براساس

 "عقل،منطق و انصاف".

دفاع از تماميت ارضی ايران  وآزادی اندیشه و بیان بدون هيچ حصر و استثنای

مبتنی بر"عقل، منطق و انصاف"،  خط سرخ ايرانويج است.

  استفاده از نام،محتواو يا قالب اين آدرس  بدون قيد مرجع، پيگرد قانونی خواهد داشت!

..............................................

"ازشکوه های یک معنویت  با شکوه به تاراج رفته!"                                                             

"رئیس سازمان ملل"، در پایان سخنرانی اش، در حالی که مثل ابربهار اشک می ریخت، گفت:

دولتشرکت جهانی جولاشگاه، عناصر حاضر و غایب و دهکده های ناپدید شده، خود ما هستیم! ما سازمان علل نامتحد! "من، تو، او، ما، شما ،ایشان". ما آوارگان خوابگرد ،                   در سرتاسرجهان!

خوشبختی وبدبختی"این جهانی"شما،بستگی به فهم درست جملات بالا، وفهم درست جملات بالا، بستگی به خواندن ودیدن عمق  دلنوشته های آمده درآدرسهای اینترنتی زیردارد! 

https://cyrushashemseif.blogspot.com                                                                سیروس"قاسم"سیف

                        Cyrus G Seif                

از طریق وسایل ارتباط جمعی اعلام شده است که "رئیس سازمان ملل" در"ساعت هشت "،به وسیله ی فیلم مستند داستانی ای که قراراست همزمان وبه طور مستقیم


"خانه ای برای گفتگوئی آزاد"

  براساس

    "عقل،منطق و انصاف".

    دفاع از تماميت ارضی ايران  وآزادی اندیشه و بیان بدون هيچ حصر و استثنای

   مبتنی بر"عقل، منطق و انصاف"،  خط سرخ ايرانويج است.

   استفاده از نام،محتواو يا قالب اين آدرس  بدون قيد مرجع، پيگرد قانونی خواهد داشت!

  ..............................................

 "ازشکوه های یک معنویت  با شکوه به تاراج رفته!"                                                             

از طریق وسایل ارتباط جمعی اعلام شده است که "رئیس سازمان ملل" در"ساعت هشت "،به وسیله ی فیلم مستند داستانی ای که قراراست همزمان وبه طور مستقیم

از طریق همه ی شبکه های تلویزیونی سرتاسرجهان پخش شود، طرح"سیش-Sy-sh"را افشا خواهد کرد وازراز"دهکده های ناپدید شده" و"جنگ""دولتشرکت جهانی جولاشگا"  با  "عناصر حاضروغایب" پرده برخواهد داشت!                  

خوشبختی وبدبختی"این جهانی"شما،بستگی به فهم درست جملات بالا، وفهم درست جملات بالا، بستگی به خواندن ودیدن عمق دلنوشته های آمده درآدرسهای اینترنتی زیردارد! 

https://cyrushashemseif.blogspot.com                                                                                               سیروس"قاسم"سیف

                                                              Cyrus G Seif                   

سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۴، ۱۴۰۳

آیا زمان افشای طرح "سیش-Sy-sh" در "واقعیت" به وسیله ی "رئیس سازمان ملل" فرارسیده است؟! "آری".


"خانه ای برای گفتگوئی آزاد"

   براساس

  "عقل،منطق و انصاف".

  دفاع از تماميت ارضی ايران  وآزادی اندیشه و بیان بدون هيچ حصر و استثنای

  مبتنی بر"عقل، منطق و انصاف"،  خط سرخ ايرانويج است.

  استفاده از نام،محتواو يا قالب اين آدرس  بدون قيد مرجع، پيگرد قانونی خواهد داشت!

..............................................

  "ازشکوه های یک معنویت  با شکوه به تاراج رفته!"

آیا زمان افشای طرح "سیش-Sy-sh"  در "واقعیت" به  وسیله ی "رئیس سازمان ملل" فرارسیده است؟! "آری".

خوشبختی وبدبختی"این جهانی"شما،بستگی به فهم درست جملات بالا، وفهم درست جملات بالا، بستگی به خواندن ودیدن عمق دلنوشته های آمده درآدرسهای اینترنتی زیردارد! 

https://cyrushashemseif.blogspot.com                                                                 سیروس"قاسم"سیف

                                                              Cyrus G Seif      

دوشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۴۰۳

"جمهوری انسانی ایران" سرزمینی نیست؛ زمینی است.


 "خانه ای برای گفتگوئی آزاد"

براساس                                                                                                        "عقل،منطق و انصاف".

دفاع از تماميت ارضی ايران  وآزادی اندیشه و بیان بدون هيچ حصر و استثنای

مبتنی بر"عقل، منطق و انصاف"،  خط سرخ ايرانويج است.

استفاده از نام،محتواو يا قالب اين آدرس  بدون قيد مرجع، پيگرد قانونی خواهد داشت!

  ..............................................

  "ازشکوه های یک معنویت  با شکوه به تاراج رفته!"

"جمهوری انسانی ایران" سرزمینی  نیست؛ زمینی است.

خوشبختی وبدبختی"این جهانی"شما،بستگی به فهم درست جملات بالا، وفهم درست جملات بالا،

 بستگی به خواندن ودیدن عمق دلنوشته های آمده درآدرسهای اینترنتی زیردارد! 

https://cyrushashemseif.blogspot.com                                                               سیروس"قاسم"سیف

                                                                         Cyrus G Seif