مطلب پائين ، مقدمه ای است بر رمان " آوارگان خوابگرد" که در چاپ های پيشين، به عنوان مؤخره آمده است. رمان "آوارگان خوابگرد" حدود سی سال پيش، نوشته شده است – نوشتن آن پنج سال طول کشيده است- و حدود 18 سال پيش، " 1998 ميلادی" ، به همت "انتشارات خاوران" در پاريس، و حدود هفت سال پيش، به همت انتشارات " آگاه" " و "يوشيج- ثالث"، در ايران، به چاپ رسيده است.
(جنگ شرکت جولاشکا و عناصر حاضر و غايب)
بسته شدن نطفه ی شرکت جولاشکا همزمان بوده است با ظهور انسان در کره ی زمين؛ با اين تفاوت که ظهورانسان ازاولين خسوف و کسوف فراتر می رود، اما لحظه ی بسته شدن نطفه ی جولاشگا،چيزی است در حدود همان خسوف و کسوف اول!
اطلاعات به دست آمده راجع به گذشته های اين شرکت، بناشده بر حدس و گمان است و فاقد جان تاريخی، تا آن زمان که در سرتاسر جهان، اقدام به خريد خاک قبرستان های قديمی می کند و تاريخش، می شود، تاريخی جاندار و هدفمند!
قرارداد، قرارد بسيار ساده ای است که بر اساس آن، شرکت موظف می شود در ازای در اختيار گرفتن زمين قبرستان های قديمی و استخراج خاک آن:
اولا، مبلغی به صاحبان قبور بپردازد.
ثانيا، به جای قبرستان های قديمی، قبرستان های جديدی احداث کند.
ثالثا، برای صاحبان قبور و فرزندان و وابستگان سببی و نسبی آنها، بنا بر توانائی هاشان، در مناطق زير پوشش شرکت، ايجاد کار کند.
در عوض، طرف ديگر قرارداد که صاحبان قبور باشند، موظف می شوند که:
اولا، مدارکی ارائه دهند، دال بر ارتباط سببی و نسبی شان با مرحوم در گور خوابيده.
ثانيا، مشخصات روانی و جسمی و اعتقادی خودشان و هفت پشت پدری و مادری شان را در اختيار شرکت قراردهند.
زمانی از بسته شدن قرارداد نمی گذرد که جنگ وابستگان مرده ها، برسرمالکيت قبرها شروع می شود؛ وابستگانی که با نسبت دادن صفت حرامزادگی به يکديگر، تلاش می کنند که ديگر مدعيان را از ميدان بيرون کنند تا خود، به تنهائی وارث بلا معارض مزايای حاصله از فروش قبرها باشند. جنگ آغاز شده، سالها طول می کشد تا به صلح بينجامد. جنگی که نتيجه اش، می شود مليون ها انسان کشته و معلول و آواره.
به دستور شرکت، کشته ها را در قبرستان های جديد دفن می کنند و ملقبشان می کنند به قهرمانان از دست رفته!
معلولان را هم در همان قبرستان ها به کار می گمارند و ملقبشان می کنند به قهرمانان زنده!
( با آوارگان چه می کنند؟).
شرکت برای استخراج خاك قبرستان ها و انتقال آن، به انبارهای مخصوص، نياز به نيروی کار دارد و پس از انجام آزمايش هائی که روی تعدادی از آوارگان به عمل می آورد، به اين نتيجه می رسد که چون آوارگان دچار بيماری " خوا بگردی" شده اند و واحد کار تاريخی آنها به طور مدام در حال تغيير است، بنا براين، شرکت نمی تواند آينده ی پروژه های خود را بر اساس چنان وضعيت متغيری بنا کند. از طرفی، متخصصين شرکت که سال ها مشغول مطالعه روی پديده ی خوابگردی بوده اند، اعلام می کنند که اگر آنها مشخصات روحی و جسمی و اعتقادی آوارگان و هفت پشت پدری و مادری آنها را در اختيار داشته باشند، می توانند واحد کار روان تاريخی آوارگان را در حد نياز شرکت، تثبيت و کنترل کنند.
از آنجائی که موارد درخواست شده از طرف متخصصين، همان مواردی بود که آوارگان، پيش از آواره شدنشان، بر اساس قراردی که با شرکت بسته بودند، ملزم به انجام آن شده بودند، ولی به دليل جنگ نتوانسته بودند به تعهداتشان عمل کنند، بنا براين شرکت تصميم می گيرد که انجام موارد معوق مانده ی قرارداد را طی اطلاعيه ای به آوارگان اعلام کند. اطلاعيه چيزی است بدين مضمون:
( مردم شريف! جنگجويان بزرگ و وارثان بر حق قبرستان های قديمی!
با توجه به گرفتاری های ناشی از جنگ، شرکت جولاشگا، در صدد آن نيست که بابت تاخير در انجام موارد منعکس شده در قرارداد، از شما عزيزان تقاضای پرداخت خسارت کند، بلکه مثل هميشه برای اثبات حسن نيتش، تقاضا می کند که هرچه زودتر، فورم های مربوط به بندهای "هفت" و "هفتاد" قرارداد را تکميل نموده و به آدرس "بخش تشخيص" ارسال داريد و گرنه با همه ی حسن نيتی که شرکت دارد، پس ازانقضای تاريخ تعيين شده، مجبور خواهد شد که برای احقاق حق خودش، از هر طريقی که مناسب بداند، اقدام کند و........).
هنوز موعد تعيين شده به پايان نرسيده است که به تعداد آوارگان و مرده های منتسب به آنها، فورم های کامل شده به سوی شرکت سرازير می شود؛ فورم هائی که در آن به همه ی سؤالات پاسخ داده شده است، به جز موارد " حلال زادگی و حرام زادگی" که آوارگان به دليل تجربه ی تلخی که از جنگ چندين ساله شان داشتند و نيز با استناد به قرارداد صلح، تشخيص آن را به عهده ی خود شرکت گذاشته بودند. بخش تشخيص، پس از بررسی فورم های رسيده، نظر خودش را چنين اعلام می دارد:
(آوارگان و مرده های منتسب به آنها دارای سابقه ی تاريخی هفتصد و هفتاد خسوف و کسوف هستند و علی رغم تعلق به سرزمين های مختلف و تنوع در نژاد و زبان و فرهنگ، به سادگی، می توانند در جايگاهی قرار بگيرند که هم رضايت آنها تضمين شود و هم منافع شرکت. اما آنچه کار را مشکل می کند، بررسی عميق تر اطلاعات داده شده به وسيله ی آوارگان است که بی توجهی نسبت به آن، در دراز مدت، خطرات جبران ناپذيری را به دنبال خواهد داشت. چون:
اولا، بعضی از آوارگان، در تشريح شجره نامه ی قومی شان، از خويشاوندان دور و نزديکی نام برده اند که مشخصات آنها، به طورعجيبی با مؤسسين اوليه ی شرکت و حتی در مواردی، با مشخصات بعضی از مسئولان زمان حاضر انطباق کامل دارد!
ثانيا، در همان شجره نامه های قومی، از افراد ديگری نام برده شده است که مشخصات آنها منطبق با مشخصات موجوداتی است که شرکت آنها را دشمنان ازلی و ابدی خودش می داند و به دليل حاضر و غايب شدن های متناوب و غير قابل پيشبينی شان، آنها را عناصر" حاضر و غايب" ناميده است).
هنوزهم که هست، معلوم نشده است که چرا هم زمان با انتشار گزارش بالا، ناگهان درميان شرکتی ها، زمزمه ی عادلانه شدن سهام برمی خيزد و متعاقب آن، شرکت به سه شاخه ی " بالائی ها ، وسطی ها و پائينی ها " تقسيم می شود:
شاخه ی "بالائی ها "، به شدت در برابر طرح عادلانه شدن سهام مقاومت می کنند.
شاخه ی " پائينی ها "، با قاطعيت از طرح عادلانه شدن سهام به دفاع می پردازد.
شاخه ی " وسطی ها " ، حالت معلقی دارد و بين بالائی ها و پائينی ها در نوسان است.
جنگ شرکتی ها آغاز می شود و گزارش منتشر شده از طرف " بخش تشخيص " ، وسيله ای می شود در دست طرفين جنگ که به اعتبار ارزش های نهفته درآن گزارش، طرف مقابل را از ميدان بيرون کند.
شاخه ی بالائی ها، وابستگی شجره نامه ای به آوارگان را، به شاخه ی پائينی ها نسبت می دهد. و چون، بر طبق اساسنامه ی شرکت، شرکا بايد متعلق به شجره نامه ئی باشند که صفت مشخص آن، "کارگزاری " است و نه " کارگری "، آن وقت، اگر چنان ارتباط شجره نامه ای ثابت می شد، شاخه ی پائينی ها از داشتن هر گونه سهمی در شرکت محروم می شدند.
شاخه ی پائينی ها هم، مورد حرام زادگی را به بالائی ها نسبت می دهند. و چون، بر طبق اساسنامه ی شرکت، حلال زادگی مشخصه ی اصلی شرکای شرکت است، اگر حرام زاده بودن بالائی ها ثابت می شد، آنها هم از داشتن هر گونه سهمی در شرکت محروم می شدند.
شاخه ی وسطی ها که وضع را چنان می بينند، موقعيت را غنيمت می شمرند و ضمن دادن شعار بی طرفی، شروع می کنند به شعله ور ساختن آتش جنگ بين بالائی ها و پائينی ها. در اين زمان است که بالائی ها و پائينی ها به نقش دو گانه ی وسطی ها پی می برند و با آنها وارد جنگ میشوند. اسلحه ای هم که عليه آنها بکار می برند، نسبت دادن صفت " حاضر و غا يبی " به آنها است. يعنی همان صفتی که شرکت به دشمنان قسم خورده ی ازلی و ابدی خودش نسبت داده بود.
وضعيت، وضعيت بغرنجی می شود، چون بر طبق اساسنامه ی شرکت، هر سه شاخه، طبق نسبت هائی که به هم داده اند، نمی توانند شرکای شرکت باشند. آن وقت، اين سؤا ل مطرح می شود که پس شرکای واقعی و به حق شرکت، چه کسانی می توانند باشند؟!
در همين زمان است که " بفرموده ی مقام عالی " ، خطاب به همه ی شرکای شرکت صادر می شود:
( به خاطر حفظ شئونات شرکت، بر همه ی شرکاء واجب است که جنگ را تا اطلاع ثانوی کنار بگذارند! ).
اگرچه، اسناد تاريخی نشان می دهند که دستورات مقام عالی، در همه ی نقطه عطف های تاريخی تعطين کننده بوده است، اما تا کنون هيچ سندی به دست نيامده است که در همه ی آن نقطه عطف ها، تصوير دقيقی از چهره ی واقعی او به دست دهد.
عده ای از محققين می گويند که مقام عالی، شايد همان فردی باشد که در پايان جنگ های " خوب " ، همه ی سپاهيان از جلوی تمثال او رژه می رفته اند.
محققين ديگری هم هستند که می گويند، شايد او همان کسی باشد که هيئت صلح، پس از اتمام هر جنگی، عکس او را به طرفين جنگ، هديه می داده است.
محققينی هم هستند که می گويند، نه رژه روندگان به دليل بعد مسافت، قادر به ديدن آن تمثال مشهور بوده اند و نه کسانی که عکس او را به عنوان هديه دريافت می کرده اند، او را می شاخته اند و نه حتی، پدران و مادران و مادر بزرگ ها و پدر بزرگ های آنها، خاطره ی روشنی از وجود چنان مقام عالی مشهوری در ذهن داشته اند.
با همه ی اين نظريات گوناگون، در مورد وجود و عدم وجود مقام عالی، در اين نقطه عطف تاريخی هم، مانند همه ی نقطه عطف های تاريخی پيش از آن، بفرموده ی مقام عالی کارساز می شود و شرکاء موقتا دست از جنگ می کشند، ولی پس از مدتی، به دليل روشن نشدن وضعيت سهام، و نيز به دليل همان " تا اطلاع ثانوی " ای که در بفرموده ی مقام عالی آمده بود، دو باره زمزمه های مشکوکی به گوش می رسد که شرکت ناچار می شود، مثل هميشه با نوشتن تفسيری بر بفرموده ی مقام عالی، معانی غير علنی آن را ، علنی کند. تفسير شرکت از بفرموده ی مقام عالی، اين است:
( جنگ و صلح، در قاموس مقام عالی دارای دو وجه است:
الف: "جنگ و صلح خوب"
ب: "جنگ و صلح بد "
از طرفی، جنگ و صلح خوب و جنگ و صلح بد هم، از نظر مکان، بر دو نوع هستند:
الف: " جنگ و صلح درون شرکتی"
ب : " جنگ و صلح برون شرکتی"
روشن است که ما، قبل از نازل شدن بفرموده ی مقام عالی، در حال "جنگ درون شرکتی" بوده ايم و آنهم از نوع بسيار بد آن. معنای نهفته در بفرموده ی مقام عالی، به ما می گويد که بايد آن جنگ بد درون شرکتی را تا اطلاع ثانوی، کنار بگذاريم و اگر لازم شد، در اطلاع ثانوی، آن را تبديل کنيم به جنگ "خوب برون شرکتی". البته، وقتی چنان تبديلی ميسر است که اختلافات برخاسته مابين شرکا را به دليل ناعادلانه بودن سهام ندانيم. چون ، چه کسی غير از مقام عالی مجاز است که بگويد عدالت چيست و عادل کيست؟!
به بيانی ساده تر، تشخيص عدل و عدالت و عادل، تنها در عهده ی مقام عالی است که آنهم در بفرموده ای که از طرف ايشان نازل گرديده است، به آن اشاره ای نشده است. و اصلا نياز به توضيح نيست که بگوئيم، اساس و شالوده ی شرکت ما بر تفاوت عادلانه بنا شده است و سابقه ی تاريخی شرکت هم نشان می دهد که رمز موفقيت آن در تاريخ چندين خسوف و کسوفی که پشت سر گذاشته است، پيروی از همين قاعده بوده است و اگر امروز صحبت از چيزی بنام تقسيم عادلانه ی سهام می شود، مفهومش اين است که تا کنون، تفاوت های سهامی، غير عادلانه بوده است. و اين انديشه، چيزی جز يک انديشه ی نابکار نيست که از سوی حوزه های پرتنش عناصر "حاضر و غايب " صادر شده است که ممکن است به سطحی از سطوح شرکای شرکت هم سرايت کرده باشد. و چنين فرد يا افرادی، با هر نوع شناسنامه و شجره نامه ای که باشند، دشمن شرکت محسوب خواهند شد، نه دوست شرکت!
بنابراين، با توجه به بفرموده ی مقام عالی، از همين امروز، هيئتی بنام هيئت حل اختلاف تعيين خواهد شد تا به بررسی اختلافات ميان شرکاء بپردازد و با وضعيت جديدی که در اين برهه ی تاريخی با آن رو به رو شده ايم، راه حل در خور مورد اختلاف را پيدا کند. و تا رسيدن به آن راه حل، بر همه ی شرکاء واجب است که در همان مراتب تعيين شده به انجام وظيفه مشغول شوند و از طرح اختلافات پيرامون سهام خودداری کنند ).
پس از صدور همين اطلاعيه است که ظاهرا، تنش ها فرو می نشيند و هيئت حل اختلاف شروع به کار می کند و با همياری بخش تشخيص، برای دومين بار، به بررسی فورم های رسيده از طرف آوارگان و نيز شجره نامه ی شرکای زير سؤال رفته، می پردازد و نظر نهائی خود را چنين اعلام می دارد که:
(...... ريشه ی همه ی اختلافات، ناشی از رشد ناگهانی شرکت است. و به استناد بر اين اصل که قالب هر موجود زنده ای ظرفيت انعطاف پذيری معينی برای پذيرش محتوای رو به رشد خود دارد و پس از مدتی، به دليل فعل و انفعالات درونی اش، ناچار به ترکاندن پوسته ی بيرونی خود می شود تا بتواند پس از دور افکندن پوسته ی قديمی، پوسته ای در خور محتوای جديد پيدا کند، شرکت هم در آستانه ی چنين تغييراتی قرار گرفته است که اگر به سرعت نجنبيم و قالب مناسب برای آن دگرگونی را پيدا نکنيم، چه بسا که عناصر حاضر و غايب و يا عناصر وابسته به آنها، فرصت را غنيمت شمرده و قالب مورد نظر خودشان را بر شرکت تحميل کنند. به اين دليل و برای آگاهی بيشتر شرکا، نتايج بررسی دوباره ی شجره نامه ی آوارگان و شرکتی ها را به اين شرح اعلام می کنيم :
1- شاخه ی شجره نامه ای سمت راست " دوست ".
ويژگی واحد کار روان تاريخی اين شاخه، از آغاز تا اکنون، سمت و سوی آسمان را داشته است و از اين نظر، می شود آن را شاخه ی "آسمانی" ناميد.
2- شاخه ی شجره نامه ای سمت چپ " دوست ".
ويژگی واحد کار روان تاريخی اين شاخه، از آغاز تا اکنون، سمت و سوی زمين را داشته است و از اين نظر، می شود آن را شاخه ی "زمينی " ناميد.
3- شاخه ی شجره نامه ای ميانه "دوست".
ويژگی واحد کار روان تاريخی اين شاخه، از آغاز تا اکنون، هم سمت و سوی زمين را داشته است و هم سمت و سوی آسمان را. از اين نظر، می شود آن را، شاخه ی " معلق " ناميد.
4- شاخه ی فاقد شجره نامه " دشمن ".
ويژگی واحد کار روان تاريخی آنها، نا مشخص است و بيشتر منشا روان کيهانی دارند و حضوری "حاضر و غايب ". اظهار نظر روشن در باره ی آنها، بستگی به يافته های علمی ما در آينده خواهد داشت و فعلا، آنها را ، عناصر تنش زای "حاضر و غايب " می ناميم و وجودشان را خطرناک اعلام می کنيم! ).
گزارش هيئت حل اختلاف ، برای کسب تکليف از مقام عالی، به درون صندوق سفيد انداخته می شود و صبح روز بعد، دستورات صادر شده از طرف مقام عالی از طريق صندوق سياه دريافت می شود. دستورات صادر شده به اين شرح است:
( از اين لحظه به بعد، شرکت پدر به سه شاخه تقسيم می شود:
1 – شرکت آسمانی
2 – شرکت زمينی
3 – شرکت دريائی
توضيحات:
الف - شرکت پدر، از اين پس، دارای سازمانی خواهد شد، بنام " سازمان تنش کش" که ضمن داشتن مسئوليت هم آهنگ کنندگی شرکت های آسمانی ، زمينی، دريائی، مسئوليت حفظ و حراست آنها را هم در قبال عناصر تنش زای حاضر و غايب به عهده خواهد داشت.
ب - برای برطرف شدن اختلافات مربوط به تفاوت سهام، شرکاء می توانند با حفظ سهام قبلی، سهام جديدی در سه شاخه ی شرکت به مقدار نا محدودی خريداری کنند.
ج – موضوع حلال زادگی و حرام زادگی، بايد به همان معنای مذهبی و سنتی اش باقی بماند و از اشاعه ی واقعيت علمی آن ، در ميان آوارگان خودداری شود.
د – دادن نسبت حلال زادگی و حرام زادگی، فقط و فقط، در حد تشخيص مقام ما است.
ه – شواهدی در دست است که عناصر "حاضر و غايب"، برای حمله به شرکت، در حال فراهم کردن نيرو هستند. بنابراين، شرکت هم بايد مثل آنها، شيوه ی " حاضر و غايب " ی را در پيش بگيرد و آماده شود برای ورود به دوره ی زندگی " پنهان! " .
و – انشعاب سه شاخه ای شرکت پدر را به فال نيک بگيريد و آماده شويد برای برپا کردن يک جشن عظيم و بی مانند، عظيم تر و بی مانند تر از هميشه. ).
هنوز، چند سالی به برگزاری جشن بزرگ مانده است و شرکت، علاوه بر گرفتاری های ناشی از به اجرا در آوردن پروژه ی عظيم قبرستان ها، درگير انتقال آرام خودش به زندگی پنهان است که ناگهان، زنگ خطر به صدا در می آيد!:
- چه خبر شده است؟!
- يکی ازمتخصصين شرکت، در خاک قبرستان های قديمی، به کشف ماده ی خطرناکی دست يافته است!