دوشنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۹۷

از علی آرمانگرای عدالتخواه تا علی آرمانگريز کاسبکار

                                       از 
علی آرمانگرای عدالتخواه      تا      علی آرمانگريز کاسبکار

ما ايرانيان شيعه ، در لايه های آرمانی روان تاريخی بعد از ساسانيان خودمان، عنصر عدالتخواه مزدکی - زرتشتی ای داريم که به هنگام آمدن اسلام به ايران ، از طريق تفسير سلمان پارسی از اسلام، با عدالتخواهی منتسب به چهارمين خليفه ی مسلمين " امام علی" هم ذات پنداری کرده است و د رون طيفی نمادين در فراگشت های هر از گاهی تاريخی مان خود نمائی می کند؛ طِيفی نمادين که در يک سوی آن، " علی آرمانگرای عدالت خواه" ايستاده است و در سوی ديگر آن ، " علی آرمانگريزکاسبکار".  فرقی نمی کند که حامل اين طيف " عدالتخواه  تا کاسبکار"،  دارای چه نام و شغل و منصب و چه درجه ای از سواد و بی سوادی داخل و خارج گرفته ی پيش و پس انقلاب باشد. 
در پيش از انقلاب، کسانی از ميان همين شيعيان  بودند که نه تنها گوش به صدای "علی  آرمانگرای عدالتخواه"درونشان نمي دادند، بلکه ميدان را سپرده بودند به دست "علی آرمانگريزکاسبکار" درونشان که زير سايه ی "تاج"، هر بلائي که می خواهد بر سر ديگران بياورد.  پس ازپيروزی انقلاب  و جا به جا شدن عکس " شيرشمشير به دست و خورشيد" پرچممان با عکس" الله"  و بعد هم حمله ی "صدام  تازی" ،  پندار درون و گفتار و کردار بيرونمان به چنان  شدتی زير و زبرشد که به سختی می شد، دشمن را از دوست بازشناسيم و دوست را از دشمن.  در چنين شرايطی بود که  آن علی آرمانی عدالتخواه پای به ميدان گذاشت و با آفريدن حماسه هايش، دشمن را تا پستوهای "جولاشگا"ئی جهانی اش عقب راند و...اما، زمانی از پيروزی آرمانگرايانه ی عدالتخواهانه  در جبهه های حق عليه باطل  نگذشته بود که کسانی از قدرت مداران خود ما، با دادن ميدان به دست "علی آرمانگريزکاسبکار" درونشان فرصت پيداکردند تا سفره ی غنائمی که پس از انقلاب نصيب مملکت شده بود و به دليل حمله ی صدام تازی فرصت مالک شدن و استفاده شخصی از آن را پيدانکرده بودند، پهن کنند و نه تنها گوش به هشدارهای "علی آرمانگرای عدالتخواه" درونشان ندهند، بلکه برای نشنيدن صدای او، خسته شدن مردم را از جنگ بهانه کنند و با فراخواندن آوازخوان ها، مطربان، معرکه گيران، هنربندان،  نبی سندگان، ماعران و...  سياست سازان و سياست بازان نان به نرخ روز جنجولک باز، زير سايه ی طرح ها و نقش ها و تمثال های خيالی رنگارنگ از "اسلام و انقلاب" محصور شده در قاب های شرقی و غربی مطلای بسيار بسيار بسيار گران، هر بلائي که می خواهند بر سر ايران بياورند.  
علی آرمانگرای عدالتخواه، درون ما ايرانيان شيعه ، نوعی علی است که از همه ی اوصاف بدی که يک انسان منطقی، منصف و معقول از آن تبری می جويد، دوری می گزيند!
علی آرمانگريزکاسبکار درون ما ايرانيان شيعه ،  نوعی علی است که دارنده ی همه ی آن  اوصاف بدی است که يک انسان منطقی، منصف و معقول از آن تبری می جويد.
 نمی گويم به "خود " مان نگاه کنيم، چرا که کار، کار بسيار بسيار مشکلی است؛ بلکه می گويم به اطرافيانمان نگاه کنيم؛  در خانواده، در مدرسه، در دانشگاه، در حوزه علميه، در محيط کار، در مجلس، در دولت، درون گروهمان، سازمانمان، حزبمان، کانونمان، انجمنمان، در فضای مجازی، در همين تلگرام  و... البته، مشروط به آنکه نگاهمان از درون فيلتری عبور نکند که "خودی" را از "غير خودی" جدا می کند، آنوقت، خواهيم ديد که چقدر آدم های اطرافمان، از بده و بستان های آرمانگريزکاسبکارانه به دور هستند و  به بده بستان های آرمانگرای عدالتخوانه ی "دينی يا غيردينی" مورد ادعايشان، نزديک؟!
در جامعه ای که مناسبات ناعادلانه بر آن حکم می راند، علی آرمانگريزکاسبکار نشدن، يک قاعده نيست، بلکه يک استثناء است. و برای علی آرمانگرای عدالتخواه شدن هم ،"هفت شهر عشق" را بر سر راه داريم وهم "هفت خوان جهنم" را!
به نظرمن آن عنصرآرمانی عدالتخواه علی وارتاريخی درون ما، حتی در همان سالهای اوليه ی انقلاب و پيش از از پهن شدن آن سفره ی کاسبکارانه ، روی از کاسب های انقلاب برگرداند و به مرور از جناح ها و دولت های بر آمده از آن روابط، دوری جست و کم کم ،  در سايه قرارگرفت و "شاهد" شد تا به وقتش!