" قسمت هائی از رمان آوارگان خوابگرد"
(اولین قسمت)
"ناکجا"
.... صدائی در فضای سالن پیچید که می گفت بیدارشوید!
" خو" چشم هایش را بازکرد. خودش را ازصندلی بالا
کشید و به اطرافش نگاه کرد. همان جنب و جوش را دردیگر کسانی که درسالن بودند، دید.
سالن به ناگهان جان گرفته بود و خو می توانست صورت افرادی را که در پیرامونش نشسته
بودند ببیند. زن ها و مردهای پیر و جوانی بودند که داشتند خودشان را از صندلی
هایشان بالا می کشیدند و به اطراف نگاه می کردند.صدا ، دوباره بلند شد و
گفت:" برای انتقال شما به این مکان چاره ای به غیر از استفاده از روش - شیمی
هیپنوتیزم – نداشته اند. احساس خوشایندی باید داشته باشید. بسیار خوب! چند دقیقه
طول می کشد تا اثر آن، کاملا برطرف شود".
در این لحظه، نورسالن شروع کرد به کم و کمتر شدن تا جائی که
تاریکی همه جا را فراگرفت و صدا گفت:" قبل ازهرچیز، به نمایندگی ازطرف -جولاشگا-
به همه ی شما خانم ها و آقایان خوش آمد می گویم و امیدوارم برای مدتی که در اینجا
اقامت دارید، لحظات خوبی را پشت سر بگذرانید. اسم اینجا،
"ناکجا" است. اینجا ، مکان ویژه ای است که در آن ،افراد ویژه ای به
کارهای ویژه ای مشغول هستند. اگرچه نام این مکان "ناکجا" است، اما جائی
است که در جهان با همه جا ارتباط دارد واکثر کشورها از نتیجه ی تحقیقات جاری در
این مکان بهره مند می شوند. فعالیت های پرسنل اینجا که هرکدام ازنخبه های رشته ی
تخصصی خودشان هستند، روی آزمایشات ویژه ای متمرکز شده است که همه ی موجودات دریائی
و زمینی، را شامل می شود. هدف این آزمایشات ، پیروزی نوع انسان است بردشمنی که
ازآینده دارد به سوی او می آید. ازجمله موجوداتی که در اینجا مورد آزمایش قرار می
گیرند، نوعی از انسان هائی هستند که به دلایل نامعلومی ، به ناگهان دچار دگرگونی
های فکری و روحی ویژه ای شده باشند. از جمله ی این انسان های وِيژه ، شما میهمان
های عزیز هستید. شما خانم ها و آقایان که علرغم آمدن ازکشورهائی با نژادها و رنگ
ها و فرهنگ های مختلف، اما در یک چیز مشترک هستید و آن نقطه ی مشترک ، این است که
ناگهان عوض شده اید! و چون، عوض شدن شماها ناگهانی و به سرعت اتفاق افتاده
است، در لحظه ی چرخش طبیعتتان دچار فراموشی شده اید؛ به طوری که اصلا به خاطر نمی
آورید که چه کسی بوده اید و چرخش طبیعتتان در چه لحظه ای و کجا اتفاق افتاده است.
حضورشما در اینجا ، به این خاطر است که بتوانید به مرور ، آن لحظه ی چرخش و علت آن
را به خاطر بیاورید.
اگر ازما بخواهید ، کمکتان می کنیم. نخواهید، هیچ چیز و هیچ
کس شما را مجبور نخواهد کرد. دراینجا، دموکراسی واقعی حاکم است. همه آزاد هستند،
حتی آنهائی که مخالف آزادی اند. شاید در میان شما کسانی باشند که بخواهند خودشان
یا خانواده شان، شهرشان، کشورشان وغیره را نابود کنند. بسیارخوب! ما، این امکان را
به آنها می دهیم، درصورتی که مارا مجاب کنند که نابودکردن اهداف نامبرده، برای
جلوگیری از آن دشمنی که از آینده دارد به سوی بشریت می آید مفید به فایده ای خواهد
بود.
در میان شما، نخبگان بزرگ دینی،علمی، هنری، ورزشی ،سیاسی
وغیره هم وجود دارند که هرکدام از آنها به دلیل چرخش ناگهانی ازاعتقاد قبلی شان
مورد خشم پیروان و طرفدارانشان قرارگرفته اند. این چرخش های ناگهانی، گاهی میلیون
ها کشته برجای گذااشته است و اکنون به عنوان مجرم مورد تعقیب جامعه شان هستند.
اما، ما به آنها و به شما به چشم یک مجرم نگاه نمی کنیم؛ بلکه می خواهیم به شما
کمک کنیم که دلایل این چرخش ناگهانی را در خودتان پیداکنید و دوباره به مقام و
مرتبه ای که درگذشته داشته اید، بازگردید.
یا قاضی مشهوری است که ناگهان با استدلال به دلایل عجیب وغریبی ، شروع کرده
است به تبرئه ی مجرمین!
یا فردی که درکشورش، سال ها مسئول اعدام های سری مخالفین دولت بوده است ، به
ناگهان آزادی خواه شده است وشروع کرده است به کشتن مسئولان رده ی بالای همان کشور!
یا شاهزاده ای که ناگهان صبح که ازخواب بیدارشده است ، دیگر نخواسته است شاه
باشد، بلکه خواسته است رئیس جمهور باشد!
یا رئیس جمهوری که دیگر نمی خواسته است رئیس جمهور باشد، بلکه می خواسته است
شاه باشد و دربرنامه ای که مستقیم از طریق رادیو و تلویزیون پخش می شده است ، شروع
کرده است به مسخره کردن مقام ریاست جمهوری و ازمردم خواسته است که برعلیه آن وضعیت
احمقانه قیام کنند و او را به مقام شاهی برسانند!
یا فردی که یکی ازبزرگان دین بوده است
و ناگهان بی دین شده است!
یا بی دین مشهوری که ناگهان به خدا معتقد شده است!
یا هنرپیشه ی مشهوری دریک گردهمأئی هنری بین المللی،هنگام سخنرانی به ناگهان
دچاردگرگونی شده است وخودش وخانواده و کشورش را"کثافت "نامیده است
وازتولد و درچنان خانواده، کشوروحتی منطقه ی ژئوپولوتیکی اظهارشرم کرده است وغیره!
یا کارگر کمونیستی که گاوصندوق حقوق کارگران به سرقت برده است و پس از آنکه
دستگیرش کرده اند و ازاو پرسیده اند چرا دست به چنین عملی زده است، گفته است چون
برای سرمایه دارشدن نیاز به پول داشته است!
یا سرمایه دار بزرگی که به ناگهان تصمیم
گرفته است سرمایه اش را میان گارگرانش تقسیم کند، مشروط به اینکه هم خودشان
کمونیست شوند و هم به او راه و روش کمونیست شدن را بیاموزند و... غیره!
با تحقیقات همه جانبه ی بین المللی ای که تا اکنون انجام شده است، یکی از
علائم نزدیک شدن آن دشمن نامرئی که فعلا آن را عنصر" حاضر و غایب" نامیده اند، همین مورد تغییر ناگهانی افراد است.بخصوص افرادی که در
مراتب بالای جامعه قراردارند و اگر هم
افرادی با مراتب بالای اجتماعی نیستند، انعکاس آن تغییر ناگهانی ، حوزه ی وسیعی
ازجامعه شان را دچار تغییرات ساختارشکنانه ای کرده است.
در زمان های گذشته، با چنین افرادی به سه شیوه برخورد می شد:
به زندان افکندن.
کشتن .
و یا به تیمارستان فرستادن که هنوزهم درکشورهائی که عضو این
"ناکجا" نیستند، به همان روش های پیشین عمل می شود. اما، کشورهای عضو ،
از زاویه ی دیگری به افرادی مثل شما نگاه می کنند.
شما، هرچه که باشید، سرمایه های کشور خودتان هستید. کشتن و به زندان
افکندن و یا راهی تیمارستان کردن افراد با ارزشی مثل شما، شیوه ی کشورهائی است که
ازفهم دقیق شیوه های ما بی خبرند. آنها نمی دانند که چگونه می شود ، امروز، با
شیوه هائی پیشرفته ، یک عنصر باارزش اجتماعی منحرف شده ی نابه سامان شده را به راه
آورد و به سامانش کرد. و اینجا، همان مکانی است که کارش مبتنی براعمال همان شیوه
های پیشرفته است.
هرکدام ازشماها درکشورخودتان ، یک عنصر به سامان و با ارزش
جامعه ی خودتان بوده اید که ناگهان تغییر کرده اید و نابه سامان شده اید و نه تنها
خود شما از این تغییر ناگهانی شخصیت در عذاب هستید، بلکه جامعه تان را هم به عذاب
انداخته اید. بازگشت شما به وضعیت به سامانی
که قبلا داشته اید، هم نقطه پایانی خواهد بود برای رنج و عذاب درونی خودتان
و هم برای جامعه ای که در آن زندگی می کنید و هم برای جهان.
ما، در اینجا فقط سرویس دهنده به شما هستیم. در اینجا، مرگ
و زندگی تان در دست خودتان است.بخواهید خودتان را بکشید، مختارید. بخواهید زنده
بمانید مختارید. برای زنده ماندن فقط یک شرط لازم است. زبان این "ناکجا"
را باید بیا موزید. چون، از این لحظه به بعد، کسی با زبانی جز زبان اینجا باشما
صحبت نخواهد کرد. برای آموختن زبان هم پیشرفته ترین وسایل و روش های آموزشی در
اختیارتان قرارخواهدگرفت. برای نمونه، گوشی هائی کنارتختخوابتان خواهد بود که هرشب
پیش از خواب ، می توانید آن را روی گوش هایتان بگذارید و صبح، اثر معجزه آسای آن
را مشاهده کنید.گوشی ها طوری ساخته شده اند که به هنگام خواب و غلتیدن ، ازگوش
هایتان بیرون نخواهند آمد. ِیاد آوری می کنم. در اینجا، مرگ و زندگی تان در دست
خودتان است. آنچه زندگی تان را بیمه خواهدکرد، آموختن هرچه زودتر زبان اینجا است و
شرکت در برنامه های "به سامان سازی" که به منظور کمک به "خود
یابی"شما تهییه و تدوین شده است.
پس از پایان صحبت
من، شما را به محلی که در همین طبقه واقع
شده است هدایت خواهندکرد. در آنجا، کلید آپارتمانتان به شما داده خواهدشد تا زندگی
مستقل خودتان را در این"ناکجا" آغاز کنید و....
ادامه دارد......
......................................................................................
اولین چاپ "رمان آوارگان خوابگرد"1998 میلادی.پاریس.
انتشارات خاوران.