" استقلال. آزادی. جمهوری
مسلمان و غیرمسلمان ایرانی!"
"رازتنهائی گل سرخ اولین
رئیس جمهور ایران، مسعود پزشکیان،همچون رازتنهائی
ایرانویج است،ازهبوط آدم تا عروج آخرین امشاسپند درستیزاهورا مزدا با اهریمن؛راز
روانتاریخی همه ایرانیان که به وقتش در"رستاخیز"تسویه حساب تاریخی
معقول،منطقی ومنصفانه با شرق وغرب و اسلام
گشوده خواهد شد! مشروط به اینکه"دروغ نگوئیم"و"خدعه
نکنیم" نه با خود ونه با جهان!...آه ،نگاه کن!دارند می آيند!
- کی؟
-
مردم.
-
کدام مردم؟
-
همان
مردم کوچه و بازار و دانشجويانی که....
- باور
نمی کنم!
- خوب
نگاه کن!نه عربده ای درکار است ونه آتش زدنی!
- نه
سنگی،نه شيشه شکستنی!
- نه چماقی،نه پنجه بوکسی،نه زنجيری،نه
چاقوئی!نه سربريدنی!
- واين،يعنی
که نه ازقبيله اوباشاننداين مردم و نه...
-
آه، دارند می خندند ومی آيند...
- دست می زنند وآوازمیخوانند و میرقصند که...
- فراری دهند،شب ها مان را!
- شيطان ها مان را!
- وآزاد کنند آن شادی و...
- عشق های به زنجير کشيده شده مان را!
- مِی آيند که انديشه هایشان را بيان کنند به آزادی
وبگويند از...
- فحشاء!
- اعتياد!
- گرسنگی!
- بی سرپناهی
وبيکاری!
- وبگويند که ...
- دلشان میخواهد که خود انتخاب کنند خدایشان را!
- دين شان را!
- مذهب شان را!
- مکتب شان را!
- مسلک شان را!
- لباس وکفش وکلاهشان را و...
- به خودشان حق ندهندکه از ديوارخانه ی کسی بالا روند
وحق نداشته باشند که ازپنجره ی اتاق کسی به درون بجهند وديگر...
- حق نداشته باشند که پنجره های گشوده رو به جهان
را، به روی کسی ببندند واگربی مجوز قانونی که نمايندگان خود آنها به مجلس
برده اند وبه تصويب رسانده اند،درخانه ی کسی را به صدا در آورند و بپرسيند که ...
-
چه
می خوريد؟!
-
چه
می نوشيد؟!
-
چه
می کنيد و به چه می انديشيد؟!
-
به
حکم قانون، حق داشته باشيم که به خودمان بگوئيم به شما چه ربطی دارد؟! چهار
ديواری، اختياری است!
-
و
اين...
- يعنی که "استقلال. آزادی. جمهوری مسلمان وغیر مسلمان ایرانی!"