"خانه ای برای گفتگوئی آزاد"
براساس
"عقل،منطق و انصاف".
دفاع از تماميت ارضی ايران وآزادی اندیشه و بیان بدون هيچ حصر و استثنای مبتنی
بر"عقل، منطق و انصاف"، خط سرخ
ايرانويج است. استفاده از نام،محتواو يا قالب اين آدرس بدون قيد مرجع، پيگرد قانونی خواهد داشت!
..............................................
"ازشکوه های یک معنویت با شکوه به تاراج رفته"
پایان جمهوری اسلامی، همچون پایان "رمان
برزخ" است.
علاقه مندان برای آشنائی با رمان "برزخ" می
توانند - رمان کدام عشق آباد- را در اینترنت ، گوگل کنند. و ... اینگونه
بود که در یک شب زمستانی که سرمایش استخوان را سیاه
می کرد، غریبه ای وارد دولت آبادشد!
"غریبه" بازدن چند ضربه بر دراولین خانه، صدای
مرد خانه را شنید که میگوید کیستی؟!
غریبه گفت:غریبه ام . راه گم کرده ام!
مرد خانه گفت: برو به قلعه ! برو به مسجد!
غریبه گفت:کدام قلعه؟! کدام مسجد؟!
مردخانه گفت: قلعه
خان سالار.مسجد آخوند ملامحمد. آن بالای تپه. سرت را بالا بگیری، می بینی.هم جا
دارند و هم خوراک.
غریبه گفت: یخ زده ام بی انصاف! نای حرکت ندارم!
مرد خانه
گفت: صبرکن آمدم!
لحظه ای بعد، در خانه بازشد و مردی با شولایی نمدی ، پای
بیرون گذاشت و اول ،مشتی خرما به غریبه داد و بعد، شولای نمدی را روی شانه های او
انداخت و گفت: خرما را بخور. گرمت می کند.شولاراهم به خودت بپیچان. میرسانمت به قلعه ی خان. اما، به یک شرط!
غریبه گفت: چه شرطی؟
مرد خانه گفت: از تو نمی پرسم که
چه کسی هستی و از کجا آمده ای و کارت چیست!
تو هم ، نه از من می پرسی و نه از کس و کارم! باشد؟!
غریبه گفت: باشد.
ادامه دارد.......
خوشبختی وبدبختی"این
جهانی"شما،بستگی به فهم درست جملات بالا، وفهم درست جملات بالا،
بستگی به خواندن ودیدن عمق دلنوشته های آمده
درآدرس های اینترنتی زیردارد!
https://cyrushashemseif.blogspot.com سیروس"قاسم"سیفCyrus G Seif