سه‌شنبه، بهمن ۱۵، ۱۳۸۷

بسته شدن نطفه ی شرکت جولاشگا، همزمان بوده است با ظهور انسان در کره ی زمين؛ با اين تفاوت که ظهورانسان ازاولين خسوف و کسوف فراتر می رود، اما لحظه ی بسته شدن نطفه ی جولاشگا،چيزی است در حدود همان خسوف و کسوف اول!
اطلاعات به دست آمده راجع به گذشته های اين شرکت، بناشده بر حدس و گمان است و فاقد جان تاريخی، تا آن زمان که در سرتاسر جهان، اقدام به خريد خاک قبرستان های قديمی می کند و تاريخش، می شود، تاريخی جاندار و هدفمند!
قرارداد، قرارد بسيار ساده ای است که بر اساس آن، شرکت موظف می شود در ازای در اختيار گرفتن زمين قبرستان های قديمی و استخراج خاک آن:
اولا، مبلغی به صاحبان قبور بپردازد.
ثانيا، به جای قبرستان های قديمی، قبرستان های جديدی احداث کند.
ثالثا، برای صاحبان قبور و فرزندان و وابستگان سببی و نسبی آنها، بنا بر توانائی هاشان، در مناطق زير پوشش شرکت، ايجاد کار کند.
در عوض، طرف ديگر قرارداد که صاحبان قبور باشند، موظف می شوند که:
اولا، مدارکی ارائه دهند، دال بر ارتباط سببی و نسبی شان با مرحوم در گور خوابيده.
ثانيا، مشخصات روانی و جسمی و اعتقادی خودشان و هفت پشت پدری و مادری شان را در اختيار شرکت قراردهند.
زمانی از بسته شدن قرارداد نمی گذرد که جنگ وابستگان مرده ها، برسرمالکيت قبرها شروع می شود؛ وابستگانی که با نسبت دادن صفت حرامزادگی به يکديگر، تلاش می کنند که ديگر مدعيان را از ميدان بيرون کنند تا خود، به تنهائی وارث بلا معارض مزايای حاصله از فروش قبرها باشند. جنگ آغاز شده، سالها طول می کشد تا به صلح بينجامد. جنگی که نتيجه اش، می شود مليون ها انسان کشته و معلول و آواره.
به دستور شرکت، کشته ها را در قبرستان های جديد دفن می کنند و ملقبشان می کنند به قهرمانان از دست رفته!
معلولان را هم در همان قبرستان ها به کار می گمارند و ملقبشان می کنند به قهرمانان زنده!
با آوارگان چه می کنند؟
ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست: