دوشنبه، دی ۱۷، ۱۳۹۷
تفاوت "نمايش ايرانی" و "تاتر انيرانی" در چيست؟ تفاوت "نمايش ايرانی" و "تاتر انيرانی" در چيست؟
تفاوت "نمايش
ايرانی" و "تاتر انيرانی" در چيست؟
.................................
نادر: سلام. توی
فيسبوکی؟
بنده خدا: می بينی
که هستم.
نادر: فکر کردم فيس
بوکت بازه، اما خودت ممکن است مشغول کار ديگری باشی.
بنده خدا: نه.
من، همزمان، دو کار نمی توانم بکنم. چطور
شد که ياد ما کردی!
نادر: بهت تلفن هم زدم
اشغال بود. رفتم روی تلگرامت، نبودی. گفتم شايد رو فيسبوکت باشی که بودی. غرض از
مزاحمت، جدای احوالپرسی، چون مدتی بود ازت خبر نداشتم، اينه که ... ببينم! اول
بگو، الان ، حال چت کردن داری؟!
بنده خدا: نداشتيم
هم، برای نادرخان می ساختيم. بفرما، چه
فرمايشی داری!
نادر: تو ميدانی که بودجه ی وزارت "فرهنگ و هنر" چقدر است؟
بنده خدا: دير رسيدی. فرهنگ و هنر مرد. چهل سال پيش!
نادر: منظورم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلاميه.
بنده خدا: پس، چرا میگی فرهنگ و هنر؟!
نادر: حالا، هرچی!
بنده خدا: نه. حالا، هرچی نميشه! البته،
اگر بخواهی تفريح کنيم، با حالا،هيچی هم
ميشه، تا چه برسه به حالا،هرچی!
نادر: ای بابا! بازکه داری مته به خشخاش
ميگذاری!
بنده خدا: دارم بهت احترام ميگذارم. چون،
دارم درست به سؤالت گوش ميدم تا بتوانم جواب درست بدهم،
البته، در حد بضاعتی که دارم!
نادر:
خيلی خب! بگذار به حساب اشتباه لپی! تو می دانی که بودجه ی ساليانه ی وزارت
فرهنگ و ارشاد اسلامی چقدر است؟
بنده خدا: نه. نمی دانم. از کجا بدانم؟!
نادر: چطور نمی دانی؟! این روزها بحث
بودجه فرهنگ و هنر در میان هنرمندان بسیار شنیده میشود!
بنده خدا: بازکه می گوئی، بودجه ی فرهنگ و
هنر!
نادر: ای بابا!
چه قدر ملا نقطی شده ای!
بنده خدا: اگر هم می خواهی در مورد فرهنگ و هنر زمان شاه صحبت
کنيم، بازهم حاضرم، اما، مشروط به اينکه
هی صورت مسئله را عوض نکنی و به جای وزارت فرهنگ و هنر، نگوئی وزارت فرهنگ و ارشاد
اسلامی! ناسلامتی، تو، خودت نويسنده و کارگردان و بازيگر هستی و در کنار قدرت تخيل ، عقل سالم، منطق درست و
.... دقت در معانی، مفاهيم و چينش درست کلمات ، از اصولی ترين ملزومات اين فن است!
نادر: چشم استاد!
بنده خدا: استاد هم خودتی! حالا، خارج از شوخی،
جنابعالی از کی مدافع حقوق وزارت
فرهنگ و ارشاد اسلامی شده ای؟
نادر: من مدافع حقوق
"تاتر"م، نه مدافع حقوق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی!
بنده خدا: خوب، در اينصورت چرا پای وزارت
فرهنگ و ارشاد اسلامی را به ميان می کشی؟!
نادر: چون، بودجه ای که به تأتر تعلق می
گيرد، از بودجه ای تأمين می شود که به هنر
تعلق می گيرد و بودجه ای که به هنر تعلق می گيرد، از بودجه ای تأمين می شود که به
فرهنگ تعلق می گيرد و بودجه ای که به فرهنگ تعلق می گيرد، از بودجه ای تأمين می
شود که به کل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تعلق می گيرد!
بنده خدا: اين فرمايشاتی که می فرمائی
روشن است، اما آنچه ناروشن است، اين است که چرا مستقيم نمی روی سر اصل قضيه و از
حقوق تأتر دفاع نمی کنی؟!
نادر: چون، طرح دفاع از حقوق تأتر و تأتری
ها، نه تنها در بعد از انقلاب، به رسميت شناخته نشده است، بلکه، اصولا، تأتر بعد
از انقلاب، در سياستگزاری های فرهنگی"نه شرقی و نه غربی" محلی از اعراب
ندارد.
بنده خدا: چرا ندارد؟!
نادر: چون، می گويند که تأتر ، يک محصول
غربی و شرقی است و متکی به ترجمه ی نمايشنامه های خارجی و و مبلغ فرهنگ های "انيرانی"!
بنده
خدا: منظورت از انيرانی، فرهنگ خارجی است، ديگه؟
نادر: آره. هر فرهنگی، به غير فرهنگ
ايرانی.
بنده خدا: پس، فلسفه ی وجودی اداره ی کل هنرهای نمايشی
ايران، برای چيه؟
نادر: برای پرداختن به هنرهای نمايشی
ايرانی.
بنده
خدا: خوب، تاتر هم ، اگرچه ايرانی نيست، اما، بالاخره، نوعی از هنرهای
نمايشی ايرانی به حساب مياد! نمياد؟!
نادر: هم به حساب مياد و هم به حساب
نمياد!
بنده
خدا: چطور؟!
نادر: داستان سگ ولگرد صادق هدايت که يادته؟!
بنده خدا: آره.
نادر:
سرنوشت تأتربعد از انقلاب هم در ايران، يه طورهائی، مثل سرنوشت همون سگست!
بنده خدا: يک جائی خواندم که داستان سگ
صادق هدايت، در حقيقت داستان زندگی خود هدايت روشنفکر بوده و بلاهائی که توی ايران
به دست عوام و مردم عادی بر سر روشن فکرها می آيد!
نادر: حالا هرچی؛ بگذريم. از موضوع دور نشيم. راجع به قضيه ی بودجه، نظرت چيه؟
بنده خدا: والله، چی بگم؟ گفتی که بودجه ی
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نسبت به بودجه
ی ديگر وزارت خانه ها، کم است؟
نادر: آره. خيلی هم کم است. اصلا، قابل
مقايسه نيست!
بنده خدا: فکر نمی کنی که کمی بودجه ، به
خاطر تحريم ها و بحران های اقتصادی اخير باشه؟
نادر: نه. چون، در طول اين چهل سال، با
وجود اينکه سطح توقع جامعه فرهنگی و هنری از بودجه این حوزه که به مجلس ارائه شده
بیش از این بوده، اما وضع، هميشه همين بوده است! در صورتی که هنرمندان و اساتید دانشگاهی باسابقه تئاتر کشور
معتقدند که بودجه حوزه فرهنگ و هنر در صورت کم شدن، حتی در شرایط بحرانی جامعه، میتواند
تبعاتی به دنبال داشته باشد!
بنده خدا: حالا، نظرات آن اساتيد و هنرمندان باسابقه، به
جای خودش محترم، نظر خود ت چيست؟!
نادر: به نظر من ، هیچ شخصی نباید شک کند
که یک برنامه خوب فرهنگی میتواند در حفظ روح جامعه موثر واقع شود.
بنده خدا: اولا، اگر
جنابعالی، خودت را اهل فرهنگ و هنر می دانی،
پس نبايد بفرمائی" هيچ شخصی نبايد شک کند!"، چون، موتور تکامل هر
فرهنگ و هنری ، انديشيدن است و انديشيدن بدون شک کردن، بی مايه فطير است! ثانيا ، مگر، وزارت فرهنگ و ارشاد
اسلامی گفته است که يک برنامه ی خوب فرهنگی نمی تواند در حفظ روح جامعه مؤثر واقع
شود؟!
نادر: منظورم اينه که در چارچوب یک نظام باید به فرهنگ و هنر به عنوان مولفههای اصلی آن
نظام توجه شود!
بنده خدا: ضمن اينکه تا حدودی درست می
فرمائيد، اما در همين حدش هم ، بستگی
دارد.
نادر: مثلا، به چه بستگی دارد؟
بنده خدا: مثلا، به اينکه کشور،
وضعيت اقتصادی به سامانی داشته باشد و درگير جنگ و بحران های مالی و اقتصادی و
بلاهای زمينی و آسمانی ديگری نباشد!
نادر: اگر به اين دليل، بودجه ی همه
نهادها و سازمانها کاهش پیدا کند، امری
پذیرفتنی است که در بخش فرهنگ و هنر نیز شاهد این اتفاق باشیم. اما آنجائی مشکل
پیش میآید که با خیلی از افراد و مسئولینی روبرو میشویم که اهمیت رسانه و فعالیت
فرهنگی و هنری را نمیدانند!
بنده خدا: نادر عزيز! فعلا، صحبت ما در
مورد عملکرد افراد و مسئولين نيست، بلکه بر سر عملکرد يک دولت است در مورد بودجه ای که به وزارت
فرهنگ و ارشاد اسلامی اش اختصاص داده است!
نادر: بالاخره، اين بودجه را افراد تعيين می کنند يا نه؟!
بنده خدا: بلی. ولی، معقول، منطقی،
منصفانه و در نتيجه زيبا نيست که تو، آن
افراد را متهم به ندانستن اهميت رسانه و فعاليت فرهنگی بکنی! زيبا است؟!
نادر:
مسئله اين است که تو ، اين افراد را نمی شناسی! افرادی که می گويند: مردم وقتی گرسنه هستند چه دلیلی دارد کنسرت
برگزار شود؟ یا نمایشی به روی صحنه برود؟!
بنده خدا: آن وقت، تو از کجا می دانی که
اين گفته، دليل بی اطلاعی اين افراد راجع به اهميت رسانه و فعاليت های فرهنگی و هنری است؟! و تازه، فکر می کنی وقتی که همين گفته ی آنها از رسانه ها پخش شود،
چند نفر از همان مردم، از اينکه کنسرتی برگزار نشده است و يا نمايشی به روی صحنه
نرفته است، احساس کمبودی می کنند!
نادر: ممکن است نظر آنها برای مردم عادی که عميق فکر
نمی کنند، درست باشد و آنها را قانع کند؛ اما، وقتی عمیقا به راز وجود این هنرها طی هزاران
ساله در خانواده بشری پی برده باشیم، متوجه میشویم چه بسا در بسیاری از موارد
لازم است از بودجه نظامی کم و بر بودجه فرهنگ و هنر اضافه شود.
بنده خدا: مواظب باش! از اين جملات تو، کمی رايحه ی روشنفکری به مشام می رسد!
نادر: روشنفکر،
خودتی!
بنده خدا: اگر منظور تو از اين فرمايشات، پزی روشنفکرانه نيست، پس
چيست که می فرمائيد: " اولا، مردمی
که از برگزار نشدن کنسرت و نرفتن نمايشی
به روی صحنه ، احساس کمبود نکنند، مردمی هستند عادی که عميق فکر نمی کنند واگر
بخواهند عميق فکر کنند و به راز وجود این هنرها طی هزاران ساله در خانواده بشری پی ببرند ، بايد
مثل تو غير عادی باشند تا متوجه بشوند که چه بسا در بسیاری از موارد، لازم است از بودجه نظامی کم، و بر بودجه فرهنگ و هنر اضافه شود؟"!
نادر: منظور من اين است که اگر تصور
کنیم نان و آب ، تغذیه جسمی است، فرهنگ و هنر، تغذیه روحی و روانی یک مملکت است. بنابراین،
اینها مترداف یکدیگرند و اگردر شرايط
تحريم و فشار اقتصادی، قرار است از بودجه ها کاسته شود، بايد از بودجه ی فرهنگ و
هنر همانقدر کاسته شود که از بودجه های ديگر، نه بيشتر از آنها!
بنده خدا: من، حتی در مورد مترادف بودن آنها در شرايط صلح و
فراوانی بودجه بحث دارم، اما ، اگر بر فرض محال ، آنها را در شرايط صلح ، مترادف
هم بناميم، در شرايط جنگی و بحران اقتصادی و وقوع بلاهای آسمانی و زمينی، نه تنها مترادف
نيستند، بلکه در مواردی ممکن است، برای
زمانی محدود، از رديف بودجه بندی هم خارج شوند!
نادر: دوست عزيز! شبانه روز ۲۴ ساعت است. اصولا ۸ ساعت
خواب، ۸ ساعت کار و ۸ ساعت دیگر بازه زمانی نبرد بین خدا و
شیطان است. برای این ۸ ساعت اگر نتوانیم با فیلم، تئاتر و کتاب،
فعالیت فرهنگی مناسب داشته باشیم. طبیعی است شیطان به عنوان رقیب صاحب این هشت
ساعت خواهد شد!
بنده خدا: اولا، اين
تقسيم بندی، اگر همان تقسيم بندی است که به امام علی"ع" نسبت می دهند،
هشت ساعت سوم، زمان عبادت است و عبادت، نبرد بين خدا و شيطان نيست، بلکه، زمان پشت
کردن به شيطان " دنيا " و روی
آوردن به خداوند است و احتمالا، ديدن فيلم
و کتاب و فعاليت های فرهنگی ای که شيطان
خواسته و شيطان ساخته، بخصوص از توليدات شيطان بزرگ و اقمارش نباشد!
نادر: داری متلک بارمان می کنی؟!
بنده خدا: نه، چه متلکی؟! دارم بهت می گويم
که اگر می خواهی درجامعه ی امروز ايران، از امثله ی دينی، استفاده ی ابزاری بکنی،
حواست را جمع کنی که سوتی ندهی! تو، چه کاری به کار شيطان و خدا و فرهنگ و اين طور چيزها داری؟! اينطور که من فهميده ام، نگرانی تو، يک نگرانی
صنفی است! نگران هستی که اگر قضايا همينطور پيش برود، در دکان تاتر و ترجمه و اينطور چيزهای تو هم بسته شود! درست است؟!
نادر: نه. درست نيست! چون، من که ديگه
آردهای خودم را بيخته ام و الکم را آويخته ام . تازه، نگران هم که باشم، به حق
نگرانم. زندگی ام را توی اين کار گذاشته ام! در حال حاضر دیواری کوتاهتر از ديوار تاتر برای اين ها وجود ندارد! همين چند وقت پيش، معاون هنری وزارت ارشاد با
يک دستور مضحکی از اختصاص يافتن ازر دولتی برای فعالیتهای تاتری جلوگيری کرد. آخرین سفری که برای اجرا به خارج داشتم، با تمام سعی و کوششی که انجام دادم و راههای که
رفتم ، شامل بخشنامه ارزی نشدیم. در رأس نظام بانکی باید اشخاصی قرار بگیرند که
اهمیت تولید و صادرات و ایجاد بازار تاتر را درک کنند که متاسفانه تا به امروز درک
نشده است!
بنده خدا: چرا؟! چون، عرض دولتی ای که می
خواسته ای به تو نداده اند و اگر بهت داده بودند، هم عمق فرهنگ و هنر و تاتر را
درک کرده بودند و هم اهميت توليد و صادرات و ايجاد بازار بين المللی تاتری را! خوب، همينو بگو! همه ی اين فرياد وافرهنگا! و واهنرا! برای اين
است که ارز دولتی ای که برای تاتر می خواستی بهت ندادند؟!
نادر: مسئله ی
من تنها خودم نيست! عدم شرکت گروههای تاتری در جشنوارههای بینالمللی صدماتی دارد که از
دید کارشناسان قابل کشف و مشاهده است. برای همین است که به عنوان يک کارشناس تاتر،
اختصاص نیافتن ارز دولتی به فعالیتهای تاتری را بسیار مضحک میدانم.
بنده خدا: حتی، در
شرايط جنگی پنهان و بحران های اقتصادی آشکاری که الان دست به گريبان آن هستيم؟!
نادر: چرا متوجه
نيستی؟! در این دوران بحرانی، مسئولان نباید بگذارند به "تأتر" ضربه بخورد.
بنده خدا: چرا؟!
نادر: چون، با ضربه خوردن به تاتر، تولید
فرهنگ و هنر به خطر می افتد!
بنده خدا: کدام فرهنگ و هنر؟! فرهنگ و هنر ايرانی به خطر می افتد يا فرهنگ و
هنر انيرانی؟! فرهنگ و هنر های انيرانی که از طريق به اجرا در آمدن نمايشنامه ها ی
ترجمه شده ی خارجی ، به تماشاگران منتقل
می شود و درونشان را دچار خلاء می کند؟! خلاء
ناامیدی، سردرگمی، خستگی و یاسی که برای درمانش ، به سوی کالاهای فرهنگی و هنری بیگانه
ای رو بياورند که لزوما سنخيتی با فرهنگ و هنر ما ندارند؟! تازه، در طول اين چهل سالی که از انقلاب می گذرد؛ مگر
"تأتر" – منظورم نمايش و نمايش نويس ايرانی نيست!- چه تخم دوزرده ای، می
توانسته است برای مردم و ارتقاء فرهنگی آنها بگذارد که تلويزيون و سينما نتوانسته
اند؟!
نادر: نمايش و نمايش
نويسان ايرانی چه؟!
بنده خدا: نمايش و
نمايشنامه نويسان ايرانی را نگذاشتند!
نادر: چه کسی نگذاشت؟!
بنده خدا: وزارت
ارشاد! وزارتی که با سخت گيری های
مندرآوردی مبتنی بر سلايق شخصی ، نفس
نمايش و نمايشنامه نامه نويس های ايرانی را گرفتند و نادانسته ميدان را دادند به دست نمايش نامه های ترجمه شده ، يعنی همين تأتری که در
صحنه های ما بشوند مبلغ فرهنگ های به قول تو" انيرانی" غرب و شرق، به تماشاگران ايرانی ! آنهم به تماشاگر ايرانی
ای که اکثرا، تا قبل از پيروزی انقلاب،
تاتر را حرام می دانستند! و آنوقت، استعدادهای جوان و بکر نمايشنامه نويسی ايرانی،
روی آوردند به سناريو و سريال نويسی که به نظر من، اکثر نويسندگان سناريوها و
سريال های تلويزيونی ايران، نمايش نامه نويسان بالقوه و اکثر نمايشنامه نويسان ما،
سناريونويس ها و سريال نويس های بالقوه ای هستند که قدرشان شناخته نشده است و به
دليل فشارهای اقتصادی، نه فرصت شناخت خودشان را داشته اند و نه امکان انتخاب حوزه
ی فعاليتشان را!
نادر: بنابراين، تو در اين شک داری که سرمايه گذاری در حوزه ی تاتر، میتواند نتایج خوبی
برای کشور به همراه داشته باشد؟
بنده خدا: صد در صد شک دارم! بخصوص در شرايط فعلی که ايران در گير جنگ پنهان
و تحريم و فشارهای اقتصادی آشکار است و اختصاص دادن بودجه و سرمايه گذاری در حوزه
هنرهای نمايشی ايرانی برايش خارج از اشکال نيست، تا چه رسد به سرمايه گذاری در
حوزه ی تاترهای"انيرانی" ای که ربطی به فرهنگ ايرانی ندارند!
نادر: البته، باید درباره بحث بودجه و
مسایل اقتصادی، کارشناسی متخصص بود و به عنوان شخصی که در حوزه ی تاترفعالیت دارم، نمیتوانم درباره تقسيم بودجه کشور صاحبنظر
باشم، اما میدانم که مشکلات اقتصادی شامل بخشهای فرهنگی و هنری هم میشود. به
عنوان مثال سرانه کتابخوانی به نسبت شاخصهای جهانی خیلی پایین است و اصولا ....
بنده خدا: حالا که خودت اذعان کردی که به
دليل تخصص نداشتن در امر بودجه و مسائل اقتصادی، نبايد در اموری مربوط به آن اظهار
نظر کنی، پيشنهاد می کنم که راجع به چگونگی تأثير آنها هم بر شاخص های سرانه ی
کتابخوانی ايران و جهان و فرهنگ و بر چيزهای ديگری مثل فلسفه و جامعه شناسی و روانشناسی و
کشورداری و تزريق شادی به جامعه و سعادت و خوشبختی و مملکت داری و بانک داری و
فلان و فلان هم صحبت نکنيم و آن را بگذاريم برای اهلش و تمرکزمان را فقط متمرکز کنيم روی همان کسب و کار تاتر و خطراتی
که به دليل تحريم ها و مشکلات اقتصادی دارد متوجه آن می شود! موافقی؟!
نادر: باشد. موافقم، اما متاسفانه رسيديم
به پايان چتنامه – بر وزن برنامه- و خواهشم
اين است که اگر دوست داشتی، به اين چند سؤال هم که از پی همديگر می آيند پاسخ های
کوتاه بدهی!
بنده خدا: باشد. بپرس. در حد بضاعت پاسخ
می دهم.
نادر: سؤال اول: گفته اند: " تاتر ،
پديده ای اساسی برای جامعه است". نظر تو چيست؟
بنده خدا: اين را چه کسی گفته است. يک تاترکار؟
نادر: آره.
بنده خدا: مشک آن ست که خود ببويد، نه
آنکه عطار بگويد.
نادر: سؤال دوم: گفته اند: "هر زمانی
که به دلیل مشکلات اقتصاد کلان کشور، جامعه
دچار ناامیدی می شود، تاتر میتوانند کمک
کننده باشد!" نظر تو چيست؟
بنده خدا: تاتر ترجمه ای " انيرانی"
می تواند، به نااميد شوندگان کشوری اميد بدهد که از آنجا آمده است. همچنانکه نمايش ايرانی ، در لحظات نااميدی می
تواند به ما ايرانی ها، اميد بدهد.
نادر: سؤال چهارم: گفته اند: " اگر
بخواهیم چهرهای صلحطلب، شفاف و متمدن از کشورمان به جهانیان نشان دهیم به طور
مسلم تاتر حرف نخست را میزند". نظر
تو چيست؟
بنده خدا: نمايش و نمايش نامه نويسی
ايرانی، آری. تاتر ترجمه شده ی "انيرانی"، نه.
نادر: سؤال پنجم: گفته اند که:" اگر تاتررا
جدی نگیریم و به حساب نیاوریم آن وقت از چه طریقی میتوان ادعای متمدن بودن و
دارای فرهنگ متعالی داشت؟". نظر تو چيست؟
بنده خدا: متاسانه، گوينده اين جملات، حتی
اگر به جای "تاتر" چنين جايگاهی برای نمايش و نمايشنامه نويسی ايرانی
قائل می شد، نشان می داد که شناخت درستی از نمايش و نمايش نامه نويسی و نقش و
ارتباط آن با تمدن و فرهنگ ندارد تا چه
برسد به نقش و ارتباط تاتر ترجمه ای "انيرانی" با تمدن و فرهنگ متعالی ايرانی!
نادر: سؤال ششم: گفته اند: "متاسفانه حوزه فرهنگ
و هنر به ویژه تئاتر جزو نیازهای مبرم محسوب نمیشوند". نظر تو چيست؟
بنده خدا: اگر سؤال های بعدی هم از جنس
همين سؤالات متوهم دل بهم زن است، خواهشم اين است که ديگر مطرح نکنی، چون جواب
نخواهم داد!
نادر: نه. بقيه اش دل بهم زن تر از اينها
است. فقط، چندتائی را برای نمونه گفتم تا بدانی که قضيه تاتر در ايران و سر و
صدائی که اخيرا، در باره ی آن بپا شده است، از چه قرار است! فعلا، خداحافظی می کنم
تا بعد.
ممنون برای گفتگو و شب بخير.