"کلام شصت و ششم از حکایت قفس"
" جنگ و صلح خوب جنگ و صلح بد!"
(....آيا در آن زمان که هنوز جنگی در
کار نبوده است، شرکت با گنجاندن چنان مواردی در قرارداد فی مابين خودش با مالکين
قبرهای قديمی، می دانسته است که در آينده، بر سر تملک قبرها، چنان جنگی بين مدعيان
مالکيت قبرها، در خواهد گرفت و نتيجه اش ميليون ها کشته و معلول و آواره، خواهد
بود که بعدها بتواند از آوارگان....).
(حل چیستان های این جدول برعهده ی خود
شما است. اجازه می فرمائيد ادامه دهم؟).
(بفرمائيد).
(... موارد درخواست شده از
طرف متخصصين، برای تثبيت کردن واحد کار روان تاريخی آوارگان، همان مواردی بود
که آوارگان، پيش از جنگ و آواره شدنشان، بر اساس قراردادی که با شرکت بر سر
قبرستان های قديمی بسته بودند، ملزم به انجام آن شده بودند که به دليل جنگ فی
مابين خودشان، نتوانسته بودند تا آن زمان، به تعهداتشان عمل کنند. بنابراين، شرکت
تصميم می گيرد که انجام موارد معوقه ی قرارداد را، طی اطلاعيه ای به آوارگان،
اعلام کند. اطلاعيه، چيزی است به اين مضمون: " مردم شريف! جنگجويان بزرگ و
وارثان بر حق قبرستان های قديمی! با توجه به گرفتاری های ناشی از جنگ، شرکت
جولاشکا، در صدد آن نيست که بابت تأخير در انجام موارد منعکس شده در قرارداد، از
شما جنگجويان بزرگ و شريف، تقاضای پرداخت خسارت کند، بلکه مثل هميشه، برای اثبات
حسن نيتش، تقاضا می کند که هرچه زودتر، فورم های مربوط به بندهای " هفت"
و "هفتاد" قرارداد را تکميل نموده و به آدرس " بخش تشخيص
شرکت"، ارسال داريد. و گرنه، با همه ی حسن نيتی که شزکت دارد، پس از انقضای
تاريخ تعيين شده، مجبور خواهد شد که برای احقاق حق خودش، از هر طريقی که مناسب
بداند، اقدام کند و....". هنوز، موعد تعيين شده در اطلاعيه، به پايان نرسيده
است که به تعداد آوارگان و مرده های منتسب به آنها، فورم های کامل شده، به سوی
شرکت، سرازير می شود. فورم هائی که در آن، به همه ی سؤلات پاسخ داده شده است، به
جز مورد " حلال زادگی و حرام زادگی" که آوارگان، هم به استناد به قرراد
صلح و هم به دليل تجربه ی تلخی که از جنگ های چندين و چند ساله شان داشتند، تشخيش
آن را به عهده ی خود شرکت جولاشکا گذاشته بودند. پس از چند ماه که از دريافت
فورم ها، گذشت، متخصصين "بخش تشخيص" شرکت، نتيجه ی بررسی های خود
را چنين اعلام داشتند که: " آوارگان و مرده های منتسب به آن ها، دارای
سابقه ی تاريخی هفتصد و هفتاد خسوف و کسوف هستند و علرغم تعلق به سرزمين های مختلف
و تنوع در نژاد و زبان و دين و فرهنگ و.....، به سادگی می توانند در جايگاهی قرار
بگيرند که که هم رضايت آن ها، تضمين شود و هم منافع شرکت، اما آنچه کار را مشکل می
کند، بررسی عميق تر اطلاعات داده شده به وسيله ی آوارگان است که بی توجهی نسبت به
آن، در دراز مدت، خطرات جبران ناپذيری را برای شرکت به دنبال خواهد داشت! چون:
اولن، بعضی از آوارگان، در تشريح شجره نامه ی قومی شان، از خويشاوندان سببی و نسبی
ای نام برده اند که که مشخصات آن ها، به طورعجيبی با مؤسسين اوليه ی شرکت و حتا در
مواردی با مشخصات بعضی از مسئولان کنونی شرکت، انطباق کامل دارد! ثانين، در همان
شجره نامه های قومی، از افراد ديگری نام برده شده است که مشخصات آن ها، منطبق با
مشخصات موجوداتی است که شرکت، آن ها را، دشمنان ازلی و ابدی خودش می داند و به
دليل حاضر و غايب شدن های متناوب و غير قابل پيش بينی شان، آن ها را عناصر "
حاضر و غايب" ناميده است و هنوز هم که هست، معلوم نشده است که چرا همزمان با
انتشار گزارش بالا – گزارش بخش تشخيص شرکت جولاشکا، در باره ی شجره نامه ی
آوارگان-، به ناگهان، در ميان خود شرکای شرکت جولاشکا، زمزمه ی عادلانه شدن سهام
بر می خيزد و متعاقب آن، شرکت جولاشکا، در برخورد با زمزمه کنندگان "
عدالت"، به سه شاخه ی " بالائی. ميانی. پائينی"، تقسيم می
شود. افراد شاخه ی بالائی، به شدت، در برابر عادلانه شدن سهام، می ايستند. افراد
شاخه ی پائينی، به شدت، از عادلانه شدن سهام، دفاع می کند. افراد شاخه ی ميانی،
حالت معلقی دارند و با به نعل و ميخ کوبيدن، ميان دو شاخه ی ديگر، در نوسان هستند
که....... به ناگهان،.......... جنگ بين شاخه ی بالائی و شاخه ی پائينی، آغاز می
شود و گزارش منتشر شده ی بخش تشخيص، وسيله ای می شود، در دست طرفين جنگ که به
اعتبار ارزش های نهفته در آن گزارش، طرف مقابل را از ميدان به در کند. بالائی
ها، وابستگی شجره نامه ای به آوارگان را که در گزارش آمده است، به پائينی ها،
نسبت می دهند. و چون، بر طبق اساسنامه ی شرکت جولاشکا، شرکا بايد متعلق به شجره
نامه ای باشند که صفت مشخصه ی آن، " کارگزاری" است و نه " کارگری"،
آن وقت، اگر ارتباط شجره نامه ای پائينی ها، با آوارگان، ثابت می شد، بر طبق
اساسنامه ی شرکت، از داشتن هر گونه سهمی در شرکت، محروم می شدند! آنوقت، پائينی ها
هم، دست پيش می گيرند و مورد "حرامزاده گی" را که در گزارش بخش تشخيص
آمده است، به بالائی ها نسبت می دهند. و چون، بر طبق اساسنامه ی شرکت، " حلال
زادگی"، مشخصه ی اصلی شرکای شرکت است، اگر حرم زاده بودن شرکای بالائی ثابت
می شد، آنها هم از داشتن هر گونه سهمی در شرکت، محروم می شدند! در چنان اوضاع و
احوالاتی، اعضای شاخه ی ميانی شرکت، موقعيت را غنيمت شمرده و در ظاهر، ضمن دادن
شعار بی طرفی، اما در پنهان، شروع می کنند به شعله ورساختن آتش جنگی که بين بالائی
ها و پائينی ها در گرفته است!
درهمين زمان است که بالائی ها و
پائينی ها، به نقش دوگانه ی " ميانی" ها، پی می برند و دست از جنگ
شعله ور شده ميان خود بر می دارند و متفق و متحد، وارد جنگ با " ميانی"
ها می شوند و اسلحه ای هم که بر عليه آنها به کار می برند، صفت " حاضر و
غايب" شدن، يعنی، همان صفتی است که شرکت جولاشکا، به عناصری نسبت داده بود که
دشمنان قسم خورده ی ازلی و ابدی او بودند و به دليل " حاضر و غايب" شدن
های مداومشان، در صحنه ی تاريخ، آنها را، عناصر " حاضر و غايب" ناميده
بود!
( منظورشرکت از عناصر حاضر
و غايب، همين تروريست ها نبودند؟!).
( لطفن اگر سؤالی داريد،
بگذاريد برای بخش پرسش و پاسخ که برای انتهای برنامه، در نظر گرفته شده است!.....بلی.... آنوقت،
وضعيت، وضعيت بغرنجی می شود؛ چون، بر طبق اساسنامه شرکت، هر سه شاخه"
بالائی- ميانی- پائينی"، بر طبق نسبت هائی که بهم ميدهند: " وابستگی
شجره نامه ای به آوارگان- حرامزادگی- حاضر و غايب شدن"، نمی توانند شرکای
واقعی شرکت باشند! آونوقت، اين سؤال مطرح می شود که بنابراين، شرکای واقعی و برحق
شرکت جولاشکا، چه کسانی می توانند باشند و...... که در همان زمان، " بفرموده
ی مقام عالی"، خطاب به همه ی شرکای شرکت، صادر می شود: " به خاطر حفظ
شئونات شرکت، بر همه ی شرکاء، واجب است که جنگ بر عليه همديگر را تا اطلاع ثانوی،
کنار بگذارند! اگرچه، اسناد نشان می دهد که دستورات "مقام عالی"، در همه
ی نقطه عطف های تاريخی، تعيين کننده بوده است، اما تا کنون، هيچ سندی به دست
نيامده است که در همه ی آن نقطه عطف ها، تصوير دقيقی از چهره ی واقعی او به دست
بدهد! عده ای از محققين، می گويند که مقام عالی، شايد همان فردی باشد که سپاهيان،
در پايان جنگ های " خوب"، از جلوی تمثال او، رژه می رفته اند. محققين
ديگری هم هستند که می گويند: شايد او، همان کسی باشد که هيئت صلح، پس از به پايان
رسيدن هر جنگی، عکس اورا به طرفين جنگ، هديه می داده است. محققينی هم هستند که می
گويند: نه رژه روندگان، به دليل بعد مسافتی که داشته اند، قادر به ديدن آن تمثال
مشهور بوده اند و نه کسانی که عکس اورا به عنوان هديه از دست هيئت صلح دريافت می
کرده اند، اورا می شناخته اند و نه حتا پدران و مادران و مادر بزرگ و پدربزرگ ها،
خاطره ی روشنی از وجود چنان " مقام عالی" ای در ذهن داشته اند. با همه ی
اين نظريات گوناگون، در مورد وجود و عدم " مقام عالی"، در اين نقطه عطف
تاريخی هم، مانند همه ی نقطه عطف های تاريخی، بفرموده ی مقام عالی، کارساز می شود
و شرکای شرکت، برای مدتی، موقتن دست از جنگ می کشند، اما به دليل روشن نشدن وضعيت
سهام، و نيز به دليل همان " تا اطلاع ثانويه" ای که در بفرموده ی مقام
عالی آمده بود، زمانی نمی گذرد که دوباره، زمزمه های مشکوکی مبنی برعادلانه
شدن سهام، ميان شرکای شرکت بلند می شود و می رود که دوباره، آتش جنگ فروخفته،
شعله ورشود..... که باز مثل هميشه، بخش " تشخيص" شرکت، ناچار می
شود، با نوشتن تفسيری بر" بفرموده ی مقام عالی"، معانی غيرعلنی آن را،
برای طرفين دعوا، روشن و علنی کند.
تفسير
شرکت از بفرموده ی مقام عالی، اين است:
جنگ و
صلح، در قاموس مقام عالی دارای دو وجه است:
الف:
"جنگ و صلح خوب"
ب:
"جنگ و صلح بد
"
از
طرفی، جنگ و صلح خوب و جنگ و صلح بد هم، از نظر مکان، بر دو نوع هستند:
الف:
" جنگ و صلح درون شرکتی"
ب :
" جنگ و صلح برون شرکتی"
روشن
است که ما، قبل از نازل شدن بفرموده ی مقام عالی، در حال "جنگ درون
شرکتی" بوده ايم و آنهم از نوع بسيار بد آن. معنای نهفته در بفرموده ی مقام
عالی، به ما می گويد که بايد آن جنگ بد درون شرکتی را تا اطلاع ثانوی، کنار
بگذاريم و اگر لازم شد، در اطلاع ثانوی، آن را تبديل کنيم به جنگ "خوب برون
شرکتی". البته، وقتی چنان تبديلی ميسر است که اختلافات برخاسته مابين شرکا را
به دليل ناعادلانه بودن سهام ندانيم. چون ، چه کسی غير از مقام عالی مجاز است که
بگويد عدالت چيست و عادل کيست؟!
به
بيانی ساده تر، تشخيص عدل و عدالت و عادل، تنها در عهده ی مقام عالی است که آنهم
در بفرموده ای که از طرف ايشان نازل گرديده است، به آن اشاره ای نشده است. و اصلا
نياز به توضيح نيست که بگوئيم، اساس و شالوده ی شرکت ما بر تفاوت عادلانه بنا شده
است و سابقه ی تاريخی شرکت هم نشان می دهد که رمز موفقيت آن در تاريخ چندين خسوف و
کسوفی که پشت سر گذاشته است، پيروی از همين قاعده بوده است و اگر امروز صحبت از
چيزی بنام تقسيم عادلانه ی سهام می شود، مفهومش اين است که تا کنون، تفاوت های
سهامی، غير عادلانه بوده است. و اين انديشه، چيزی جز يک انديشه ی نابکار نيست که
از سوی حوزه های پرتنش عناصر "حاضر و غايب " صادر شده است که ممکن است
به سطحی از سطوح شرکای شرکت هم سرايت کرده باشد. و چنين فرد يا افرادی، با هر نوع
شناسنامه و شجره نامه ای که باشند، دشمن شرکت محسوب خواهند شد، نه دوست شرکت!
بنابراين،
با توجه به بفرموده ی مقام عالی، از همين امروز، هيئتی بنام هيئت حل اختلاف تعيين
خواهد شد تا به بررسی اختلافات ميان شرکاء بپردازد و با وضعيت جديدی که در اين
برهه ی تاريخی با آن رو به رو شده ايم، راه حل در خور مورد اختلاف را پيدا کند. و
تا رسيدن به آن راه حل، بر همه ی شرکاء واجب است که در همان مراتب تعيين شده به
انجام وظيفه مشغول شوند و از طرح اختلافات پيرامون سهام خودداری کنند ).
پس از
صدور همين اطلاعيه است که ظاهرا، تنش ها فرو می نشيند و هيئت حل اختلاف شروع به
کار می کند و با همياری بخش تشخيص، برای دومين بار، به بررسی فورم های رسيده از
طرف آوارگان و نيز شجره نامه ی شرکای زير سؤال رفته، می پردازد و نظر نهائی خود را
چنين اعلام می دارد :
(...ريشه
ی همه ی اختلافات، ناشی از رشد ناگهانی شرکت است. و به استناد بر اين اصل که قالب
هر موجود زنده ای ظرفيت انعطاف پذيری معينی برای پذيرش محتوای رو به رشد خود دارد
و پس از مدتی، به دليل فعل و انفعالات درونی اش، ناچار به ترکاندن پوسته ی بيرونی
خود می شود تا بتواند پس از دور افکندن پوسته ی قديمی، پوسته ای در خور محتوای
جديد پيدا کند، شرکت هم در آستانه ی چنين تغييراتی قرار گرفته است که اگر به سرعت
نجنبيم و قالب مناسب برای آن دگرگونی را پيدا نکنيم، چه بسا که عناصر حاضر و غايب
و يا عناصر وابسته به آنها، فرصت را غنيمت شمرده و قالب مورد نظر خودشان را بر
شرکت تحميل کنند. به اين دليل و برای آگاهی بيشتر شرکا، نتايج بررسی دوباره ی شجره
نامه ی آوارگان و شرکتی ها را به اين شرح اعلام می کنيم :
1- شاخه ی شجره نامه ای سمت راست "
دوست
".
ويژگی
واحد کار روان تاريخی اين شاخه، از آغاز تا اکنون، سمت و سوی آسمان را داشته است و
از اين نظر، می شود آن را شاخه ی "آسمانی" ناميد.
2- شاخه ی شجره نامه ای سمت چپ "
دوست
".
ويژگی
واحد کار روان تاريخی اين شاخه، از آغاز تا اکنون، سمت و سوی زمين را داشته است و
از اين نظر، می شود آن را شاخه ی "زمينی " ناميد.
3- شاخه ی شجره نامه ای ميانه "دوست".
ويژگی
واحد کار روان تاريخی اين شاخه، از آغاز تا اکنون، هم سمت و سوی زمين را داشته است
و هم سمت و سوی آسمان را. از اين نظر، می شود آن را، شاخه ی " معلق "
ناميد.
4- شاخه ی فاقد شجره نامه " دشمن ".
ويژگی
واحد کار روان تاريخی آنها، نا مشخص است و بيشتر منشا روان کيهانی دارند و حضوری
"حاضر و غايب ". اظهار نظر روشن در باره ی آنها، بستگی به يافته های
علمی ما در آينده خواهد داشت و فعلا، آنها را ، عناصر تنش زای "حاضر و غايب
" می ناميم و وجودشان را خطرناک اعلام می کنيم! ).
گزارش
هيئت حل اختلاف ، برای کسب تکليف از مقام عالی، به درون صندوق سفيد انداخته می شود
و صبح روز بعد، دستورات صادر شده از طرف مقام عالی از طريق صندوق سياه دريافت می
شود. دستورات صادر شده به اين شرح است:
ازاين
لحظه به بعد، شرکت پدر به سه شاخه تقسيم می شود:
1- –
شرکت
آسمانی
2- شرکت
زمينی
3- شرکت
دريائی
توضيحات:
الف -
شرکت پدر، از اين پس، دارای سازمانی خواهد شد، بنام " سازمان تنش کش" که
ضمن داشتن مسئوليت هم آهنگ کنندگی شرکت های آسمانی ، زمينی، دريائی، مسئوليت حفظ و
حراست آنها را هم در قبال عناصر تنش زای حاضر و غايب به عهده خواهد داشت.
ب -
برای برطرف شدن اختلافات مربوط به تفاوت سهام، شرکاء می توانند با حفظ سهام قبلی،
سهام جديدی در سه شاخه ی شرکت به مقدار نا محدودی خريداری کنند.
ج –
موضوع حلال زادگی و حرام زادگی، بايد به همان معنای مذهبی و سنتی اش باقی بماند و
از اشاعه ی واقعيت علمی آن ، در ميان آوارگان خودداری شود.
د –
دادن نسبت حلال زادگی و حرام زادگی، فقط و فقط، در حد تشخيص مقام ما است.
ه –
شواهدی در دست است که عناصر "حاضر و غايب"، برای حمله به شرکت، در حال
فراهم کردن نيرو هستند. بنابراين، شرکت هم بايد مثل آنها، شيوه ی " حاضر و
غايب " ی را در پيش بگيرد و آماده شود برای ورود به دوره ی زندگی "
پنهان!
" .
و –
انشعاب سه شاخه ای شرکت پدر را به فال نيک بگيريد و آماده شويد برای برپا کردن يک
جشن عظيم و بی مانند، عظيم تر و بی مانند تر از هميشه. ).
هنوز،
چند سالی به برگزاری جشن بزرگ مانده است و شرکت، علاوه بر گرفتاری های ناشی از به
اجرا در آوردن پروژه ی عظيم قبرستان ها، درگير انتقال آرام خودش به زندگی پنهان
است که ناگهان، زنگ خطر به صدا در می آيد!:
- چه خبر شده است؟!
- يکی ازمتخصصين شرکت، در خاک قبرستان
های قديمی، به کشف ماده ی خطرناکی دست يافته است!
( ببخشيد! منظور از شرکت
"جولاشکا" ئی که می فرمائيد، آمريکا است؟!).
داستان ادامه دارد......
..........................
توضیح:
الف : برای اطلاع بيشتر در مورد "جولاشگا"، می
توانيد به مطلب " شرکت جولاشگا و آوارگان خوابگرد" که – از همين قلم -،
در آرشيو سايت موجود است، مراجعه کنيد.
ب: مطلب " شرکت جولاشگا و
آوارگان خوابگرد"، مؤخره ی ای است بر رمان " آوارگان خوابگرد".
ج– رمان " آوارگان
خوابگرد"، - از همين قلم - ، حدود
بیست و پنج سال پیش، يعنی در سال 2000 ميلادی،
در خارج از کشور، به همت " انتشارات خاوران. پاريس". منتشر شده
است.